متن دلتنگ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگ
در سکوت خالی شب
در سکوتی که پنجره مات و مبهوت
به بیداری ثانیه ها می اندیشد
کسی منتظر است !
کسی خسته تر از صدا
خسته تر از انتظار
خسته تر از طبیعت است
در این شبی که همه در آرامش اند
خواب از سر شخصی پریده است !...
هوا گرگ و میش بود...
خورشید دلتنگ
ماه تنها
و دنیا خسته
تو کجا بودی؟!
نویسنده:کتایون آتاکیشی زاده
~°┅♡💛♡┅°~
میدونی دلبر چه روزی خوشبخت ترینم روزی که هوا سرد باشه
بیای خونه و من خواب باشم و تو بغلم کنی تا سردم نشه♡
(اون روز روزیه که واقعا احساس خوشبخت ترین بودنو میکنم)
مال خوده من باش
دلتو بسپار به دلم
قلبمو میدم جاش
بدجوری میخوامت
غیرمن هرکی
که گفت دوستدارم
گوش نده
به حرفاش
مال خوده من باش!!!
ببین چقد برات خرج میکنه؟
نگا چقد درموردت خوب حرف میزنه!
خیلی خوبه ها!!!
فک کنم دوستت داره...
با این چیزا ب هم امید ندین!
شاید خیلیا با همه همینقد خوب باشن!
علاقه پیدا کردن ب کسی ک فک کنی دوستت داره عین مرگه!
نویسنده: vafa \وفا\
محبوب من
هر لحظه احساس غریبی میکنم و
دنیا برایم سخت میگیرد
وقتی شما صبور هستید
و من دلتنگ ...
دیشب همه اَش ثانیه بر دار کشیدم
دلتنگِ خودم بودم و سیگار کشیدم
با مشت زدم بر سرش وباز تپش کرد
با این روش از قلبِ خودم کارکشیدم
یک دفعه کبوتر شدم و بال گشوده
تا صبح زمان نامه به منقار کشیدم
یک باره شدم مورچه ، از روزن ذهنم...
دلتنگ اردی بهشت
رنگ به گونه ندارد
بهار
صیدنظرلطفی
دلتنگ که می شویم
آدم دیگری می شویم
جور دیگری برداشت می کنیم
آدم لجبازی می شویم
کج خلقی می کنیم
جواب سربالا می دهیم
خیلی وقت ها با حرفهای نیش دارمان
کسی را که دوست داریم می آزاریم
دلتنگ که می شویم
سختگیر تر ، نامهربان تر از روزهای...
ای کاش میدانستی این \من\ بدونِ تو فَقد یک جسم است کِ نفس میکِشَد، راه میروَد، حتآ میتوانم بگویم گاهی با صدای بلند به دردهایش میخندَد!
چون دیگر این چَشم ها اگر بخاهند هم اشکی دَرِشان موج نمیزَند.! نمیدانم شاید هم عادت کرده ام به نبودِ کسی کِ هیچگاه قرار...
درست بهمن ماه سال 98بود که سرو کله اش پیدا شد کارش مختل کردن زندگی ها بود از ضربه زدن به اقتصاد کشورها گرفته تا گرفتن جان ادمیان تا آشفته کردن حال خانواده های بیماران مبتلا از اینها گرفته تا تعطیلی رستوران ها کافه ها و مدارس کلاس ها را...
خیابان ی دلتنگ!
شهری غمگین!
آخر،
آمدنت را
به کدام کوچه خواهی داد؟!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
عصر جمعه دختری ست که:
دلتنگ می شود، غروب می گیرد
بغض می کند، شفق می شود
می گرید و گیسو می افشاند
باران بهاری نازل می شود
شب با بستن چشم هایش
خورشید را خاموش
و برای دیدن (صبح وصال) به رویا می رود...
ارس آرامی