متن عاشقانه غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه غمگین
می گویند: خدا، فقط یکبار آدمی را به جهنم می اندازد،
اکنون که از دست دادنت را به یاد می آورم،
تمام غم و هم آن دنیا را فراموش می کنم.
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
امشب مرا بایک نظر دیدی
با سینه ریزی از ستاره✨
با هدیه ای از جانبِ ماه🌜
هرچند چشمانت به من بود؛اما تو زیور را ندیدی⭐
انگار احساسِ مرا از یاد بُردی
من قسمتی از خاطرت بودم
جا مانده در فصلِ گذشته🍂
حالا تورا امشب دیدم،اما تو عشقم را ندیدی💔؛یک صاعقه...
کاش پیراهنت بودم
همیشه آغشته به بوی تنت...
در خدا حافظی ات هر چه بلا بود رسید
مرغ خوشبخت من از لانه ی تقدیر پرید
زندگی دار عذاب است و نمی دانستم...
دل در این دار چرا بسته ام و با چه امید؟!
از همان روز که رفتی ز برم فهمیدم...
باید از هر چه امید است دگر...
و کسی درونِ من
فغانِ حُزن سر داده است...
شاید کسی درونم مرده است
یا شاید کسی دور می شود ز تَن...
شاید تویی باشد
یا شاید روح است از بدن..
مگر فرق هست بین تو و این روحِ حبس شده در بدن..؟
عزیزم
وقتی ماه به سرزمین دلم پا می گذارد تاریک است
چون خوب می داند که تو ماه سرزمین منی...
حجت اله حبیبی
سلام بر آرام جانم
که روزهایی بسیاری است
از او خبری ندارم و او در پی زندگی کردن با دیگری است که دلش را برده .
آه!
این هم رسم زندگی ست.
حالا چند صباحی است که از دور شاهد معاشقه هایشان هستم و برای خوشحال بودنش در کنار دیگری...
دستانمان را از دستان هم بیرون کشیدند
بی خبر از آنکه ما قلب هایمان را پیش یکدیگر جا گذاشته بودیم ...
صندلی دلتنگ
قاب عکس کج
خانه دلگیر
رفته ای مگر؟
شهناز یکتا
تو خبر نداشتی و من درگیرت شده بودم آنجا که در تمام روزمرگی هایم بودی، آنجا که دلتنگیت مدام مرا قلقلک میداد تا سمتت بیایم ، آنجا که گوشم شنوایی سخنی غیر از تو نبود، آنجا که رنجت روحم را در هم میریخت؛ من دچارت شده بودمو چه تلخ که...
فراق محبوب شام غریبان عشاق است
شبی که هیچ وقت به پایان نرسید
یاد می گیری سخت و محکم باشی و احساس را از چرخه ی زندگی ات، خارج کنی؛
وقتی بارها زیرِ رگبار مشکلات و مصیبت ها و لابه لای سخت ترین ثانیه ها، در حالی که عمیقا کم آورده ای؛ به اطرافت نگاه می کنی و می بینی که بی پناهی...
شاید ،در حالی که در کلبه سرد چوبی ام ، در گوشه قلب منجمدسوزانم ، نشسته ام و از تو دورم ،
در دنیایی موازی ، بوسه بر لبان سرد خشکیده ات میزنم ؛ شاید هم همچو دلداده ای مرده با تنی سرد و بی جان ، در آغوش گرمت...
تو را دیدم از دور...
نگاه مهربانت،
چشمانم را نوازش می کرد
ومن تشنه ی جرعه ای
هم کلام شدن با تو بودم
جرعه ای سیر تماشا کردنت
که ناگاه...
وقت خداحافظی رسید.
آغوش تو
سهم من از این عشق است
سهمی که به من
نخواهد رسید
و حسرتی که تا به ابد
مرا خواهد سوخت...
🖋📒
زهره دهقانی
(شادی)
تو گرم ترین بغل زمستونه من بودی،بوسه روی لب هایت گرم ترین چای زیر باران بود.بازی با انگشتانت بهترین تاب این باغ بود،موسیقی خنده ات موهایت را به رقص درمی آورد و صورت مرا میبوسید،ماه شبم در پلک های مهربانت میدرخشید.
حال تموم شدی ، انگار آن قیامتی که میگوید...
اگر قیامت قصه باشد
تورو من کجا ببینم؟
زندگی عجیبه
وقتی به خودت میای و میبینی داری عشق رو به رگ های یکی دیگه تزریق میکنی
قلب مریض تو قرار بود چیکار با قلب مرده ی من بکنه؟
همه ی ما یه روزی عاشق بودیم حالا گرچه از معشوق خود دوریم و دلخور… ولی بعضی روزها… بعضی شب ها دلتنگی ان روزها ما را در خود مچاله میکند!