متن غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غمگین
عاقبت یک روز هم یک جای دنیا از کنار هم می گذریم.
وانمود میکنیم ندیده ایم. نشناخته ایم. نخواسته ایم. دور می شویم.
دو نهنگ غمگین، گم شده در اقیانوس غریبه ها...
سهم ما همین رد شدن است عزیزدلم...
همین نداشتن است...
|حمید سلیمی|
میدونی، نهنگا خیلی بدبختن
هرچی گریه کنن دل دلبرشون واسشون نمیسوزه
فکر میکنه آب دریاست رو صورتشون.
اینه که یهو نهنگه دلش میپُکه میاد میشینه تو ساحل و میمیره.
من میدونم.
من خودم یه نهنگ مرده ام...
کجاست آن خواب و خیال هایم؟!...
کجاست آن همه ذوق رسیدن به آینده؟!...
کجاست آن من بی پروا؟!...
این من نیستم...
کسی که در تنم زندانی کرده ام؛همان کودک نترس، با آرزوهای بزرگ و امیدی بس بی انتها نیست...
این من نیستم...
همانی که تنها دغدغه اش رویا پردازی بی...
آن هنگامه که جان ارزانی وطن بود و خون ارزانی هدف جوانان یک به یک و تن به تن و پشت به پشت هم رهسپار جاده عاشقی بودند.
و ای حال عاشق بودن.....
عاشق بودن که چشم بر مکر دنیوی بستند قدم در راه عاشقی گذاشتن .
و ای حال...
در آن هنگام که شب فریب ثانیه های خاموش را می خورد خواب همه جا را فرا گرفته است.
آسمان رنگ عوض می کند و پهنه به تاریکی می دهد.
خوف همه جا را گرفته است، ستارگان آن دم نور را به فراموشی می سپارند؛ اما همچنان زندگی ادامه دارد...
دل که می گیرد مخاطب و غیر مخاطب نمی شناسد✨
تو دلتنگ و درماندهٔ یک شخص آشنا میشوی، که نه چندان غریبه است و نه چندان آشنا✨
شاید هم...
شاید یک دوست،یک فرد نامعلوم، یک آشنای غریب؛ شاید یک شخص شکیب!
نمیدانم این حس و حال چیست؟
شاید یک احساس...
اکنون که زمان ایستاده است، من به دور ترین و کورترین نقطه ی افکار رسیده ام؛
پرسه میزنم و میگردم و میچرخم
و
پریشان این دنیا و ادم هایش هستم. همه در خودو خود در همه
و
همه در همه می چرخند و بیخیال هم راه بر هم گذر میکنند...
لحظه ای به جهانِ بدونِ تو فکر کردم،
روحِ زندگی ام به اغماء رفت؛
عقربه های ساعت از کار افتادند؛
دوستت دارم ها روی لبم جان باختند.
و هر شبی که بی تو گذشت،
صدها سال؛ از عمرم کاسته شد!
فکرِ کوتاهی بود؛
اما همه چیز را از من گرفت...!