متن غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غمگین
از کرانه ی تو ،خواهم گذشت
چنان آرام که خاطرت مبتلا نگردد
برای مردمی که
حواسشان به آسمان نیست
از اندوه کبوتران اسیر
حرفی نزن....
من آن کوهم که یک شب
در غم هجرت فرو ریخت ...
چه غریبانه ...
مرگ خویش را تماشا میکنم هر روز
میان این همه روزایی که هر روز
به یه بهونه نامگذاری می کنند
به نظرم روز عشق مال تو بود
منم بهونه تویی...
خیلی وقته ندارمت
گفتی برای ساحلت قایق نبودم
هرگز نماندم پای تو عاشق نبودم
اصلن به حال من دلِ عالم نمی سوخت
نقاشیِ آیینه های دق نبودم
این لکّه های بالش از چشم ترم نیست
تا صبح هر شب خیس از هق هق نبودم
باشد تمامیِ غزل هایم دروغند
گیرم برایت شاعری صادق...
ولی من یه سوال دارم چطور دلت اومد؟!
عقلم به پای دلم افتاد تا بفهمونتش شکسته
فریادم دیگر شنیده نمی شود
حنجره ام توان ندارد
که صدا بزنم کسی را
که باید باشد اما نیست
فقط اوست که بر روی زخم حنجره ام مرهم می گزارد
فقط اوست که می تواند جانی دوباره ببخشد به ریه هایم!
ainaz8360
دلم مرگ می خواهد چرا که یک بار در دستان او جان دادم
آن مرگ تداعی گر آخرین لحظات شیرین با هم بودن است برایم.
مرگی که با دستان او رخ داد را می خواهم.
مرگی که با چشمانم به انتظارش نشستم.
مرگی که چشمانم را به روی او گشودم...
دیدی آخرش قلبم رسوایم کرد؟!
سخت بود وقتی لگد می زدی و من حتی آخ هم نمی گفتم!
امروز ضربان نداشت خطش صاف و دیگر خالی از هر احساس...
رفته بود همان جایی که قلب تو رفت.
زیر صدمن خاک!
ainaz8360
دل را ازخود بیرون کشیدم
راهی چشمانش کردم
دل را ندید دلم شکست
کاش می دانستی
این خانه بی تو
قبرستانی ست
که هر شب
میان آن دفن می شوم.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
رفتی چون تیر وکمان شد
از بارِ غم پیکر من
منتظر باران بودم ک ببارد . . .
با ذوق و اشتیاق فراوان همانند بذرهای پائیزی منتظر باریدن بودم.
تا در خود جوانه ی دیگر بزنم ، و خود را با نعره هایم همانند رد و برق ابرهای سیاه تخلیه کنم.
باران بارید . . .
و ناخوداگاه با ابرهای...
به شب میان قبرستان نرفته
بودم و رفتم
به جستجوی مزارت نرفته
بودم و رفتم
نخفته بودم و خفتم به روی
سنگ مزارت
به عمر خویش چنین جدایی
ندیده بودم و دیدم 🖤
یادته زیر گنبد کبود من و تو بودیم و کلی حسود؟!!!
تقصیر همون حسودا شد که حالا شده:
یکی بود،یکی نبود زیرگنبد کبود...
😔😔😔
بدون تو تنهایی پیدام میکنه...