کاش یه کم بیشتر مراقب همدیگه باشیم. . امروز داشتم به این جمله فکر می کردم. انقدر درگیر روزمرگی و ماراتن زندگی شدیم که اصلا مهم نیست برامون چه بلایی سر همدیگه میاریم. . بچه که بودیم تو مدرسه بهمون یاد ندادن موقع خرید از بوفه ی مدرسه صف ببندیم...
سلام مهرِ بی مدرسه سلام پاییز ِماسک آلود بی برگی سلام_زندگی _ ما که هنوز زنده ایم لعنتی پس تو کجا رفتی؟
خدایا ما را به خوشی های معمولی زندگبمان برگردان آنقدر معمولی که فقط حال دلمان خوب شود مادر بزرگ با چارقد سپید و پیراهن گل گلی زیبایش بدون سمعک با آرامش خاطر سریال سالهای دور از خانه را نگاه کند مابینش برای اوشین دل بسوزاند و مادر شوهر بدجنس اوشین...
لبخند می زنی به من از پشت ماسک، آه عطر گل رزی تو در آن سوی پنجره
قاضی : چرا همسرتو کشتی؟ مرد متهم : یه ماسک صورت واسه خودش درست کرده با عسل و میوه و شیر و خیار اونوقت نهار عدسی گذاشته جلوم قاضی : شما تبرئه شدی
تو عروس کسی اگر بشوی ماسک را احتکار خواهم کرد کرونا،موج سومش مانده کشورت را مزار خواهم کرد
امروز، روز جهانی بشردوستیه؛ روزی که فارغ از هر رنگ، نژاد، طبقه اجتماعی یا کار و حرفه ای که انجام می دیم، متعلق به همه ما انسان هاست. امسال در شرایطی این روز رو بهتون تبریک می گیم که همه جهان در تهدید ابتلا به ویروس کروناست. اما همین بیماری،...
این روزها حجم عظیمی از وحشت چشم ها بالای گیوتین ماسک لعنتی نفس تاریخ را بریده است و من باز فکر می کنم ما می توانیم آرامش کوتاهی را برای زمین بهانه کنیم
«به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست»/ که هر که ماسک نزد از قبیله ما نیست
به روز حشر اگر می روی به سمت بهشت/ دو بسته ماسک ببر احتیاط در این است
دل می رود ز دستم، صاحبدلان خدا را/ بی ماسک و ژل مریضی خواهد شد آشکارا
مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم/ چرا بی ماسک می آیی رفیق ناجوانمردم؟
ناگهان ماسک برانداخته ای یعنی چه؟/ مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه؟
هشدار! به دوستان خود غم ندهی/ بیماری و درد، جای مرهم ندهی بی ماسک مرو ز خانه ات بیرون، تا/ ای جان! «کرونا» به خلق عالم ندهی
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاسک / بهر طلب طعمه پر و بال بیاراسک بر بال و پر خود ژل و الکل زد و فرمود / امروز دهان همه مان صاف شد از ماسک پایین تر از این گر بپرم از نظر تیز / بینم سرموی وزغی سوخته...
بغل نمی کنیم و خوبیم، بغل نمی شویم و زنده مانده ایم، زنده مانده ایم بدون بوسه، بدون آغوش، بدون عشق... زنده مانده ایم پشت میله های سرد یک حصار نامرئی، حصاری به منزله ی یک طاعون، طاعونی که مانند یک پیچک زرد، گلوی دنیا را فشرده و دست بر...
آفتاب من ، نیم نگاهی از تو کافیست تا سر ، بلند کند آفتابگردانِ پژمردگی های من...! مینا آقازاده پ . ن ۱ : برای اینکه سالهای سال دور هم جمع بشیم و از کنار هم بودن ، لذت ببریم لازمه تا اطلاع ثانوی متفرّق بشیم و این دوره از...
یکی نوشته بود این ماسکا خیلی بوی بدی میدن، وقتی میزنی نمیشه تحملش کرد! عزیزم اون بوی ماسک نیست، اون بویی هست که همه دور و بریات هر روز تحملش میکنن.. مسواک بزن بزرگوار
ادما تغییر نمیکنن، فقط ماسک اون ادمی رو میزنن که شما دوست دارید
یک قایق کاغذی را به موجی درون یک لیوان سپرده ایم از هرطرف بن بستی شیشه ای است مهم است عزیزمن که آدم ها قبل از نوشیدن یک فنجان چای دیگر به هم نگاه نمی کنند مهم است که برای اغوش هم ازهم زمانی نیست و مهم تر که بوسه...
کاش تا محرم کرونا تموم نشه، یبار با ماسک بریم قیمه بگیریم یبار بدون ماسک
امروز با گوشواره و ماسک و عینک و هندزفری داشتم تو خیابون میرفتم یهو گوشم گفت میخوای دو کیلو هم میوه بخر ازم آویزن کن
امروز داشتم نا محسوس به دختره نگاه میکردم جوری که نفهمه یهو گفت پسر تو چقدر هیزی ، نمیخوای بی خیال بشی ؟ گفتم از کجا فهمیدی گفت احمق ماسک زدی ، عینک دودی که نزدی ابله
وقتی که نیستی ماه در کأسه ی آبی که پشت سرت ریختم می افتد و بال بال می زند و دستی بر شانه های تو می گذارم که برگردی ماه که از پشت بام پدر لابه لای البرز جاباز کرده بود بأم به بام حوض به حوض آب به آب...