متن نوشته های عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نوشته های عاشقانه
دنیا بر مدار خورشید می گردد
و سال هم عوض می شود
حال من نیز در همه حال
بر همین روال است
همه ی سالها و ماه ها و روزها
عاشقت می مانم.....
جلیل د
❤️
تو اگه آهنگ بودی میشدی اون آهنگی که بعد از چند سال هنوزم گوش میدم غرق رویاهام میشم، اگه غذا بودی میشدی اون غذایی که دو بشقاب و با لذت میخورم و سیر نمیشم، اگه شعر بودی میشدی اون شعری که با یبار خوندنش حفظ شدم و از ذهنم بیرون...
این عادلانه نیست! همه دغدغه ی ذهنی من شده تو،ولی خودت چیزی راجعبش نمیدونی!
این عادلانه نیست روزی چند بار تصمیم میگیرم که بهت فکر نکنم بعد گذشته ساعت ها به خودم میام و میبینم بدون اینکه متوجه شم غرق در رویای تو شدم!
این عادلانه نیست همون لحظه که...
امروز عصر که رو برگای خشک قدم میزدیم و من با هیجان داشتم از بازی دیشب حرف میزدم اون با اشتیاق بهم گوش میکرد که نگاه خیره اش باعث شد مکث کنم!
با لبخندِ پر از سوال بهش گفتم چیزی شده؟!
گفت : اگه روز اولی که سر کلاس دیدمت...
و شاید روزی
بدانی که ندانستی چقدر من می خواستمت
و شاید روزی عشق من بشود
اشک و سرازیرشود از گونه هایت
بشود بغض و چنگ بزند گلویت را
تو نداستی که تمام منی
جان من بودی
نیمه جانم کردی
جان من؛ جانان من جهانم تیرست و تار
نمی خواهی...
تو را دوست دارم
وقتی آواز سر می دهی
و با لحن عاشقانه ای
دوستت دارم را تکرار می کنی
زمانی که شرم
لبخندهایمان را می پوشد
زمانی که غرورت را
به عشق می فروشی
تو را دوست دارم
به اندازه ی تمام دوستت دارم هایی که
دلم گفت:
اما...
دست ها؛
آغوشی هستند که تَنت را آگاه میکند،درهین خوشحالی و اندوه،عشق و دیدار
و من برای آغوش دستان تو اندوه هایی را تحمل میکنم تا با خوشحالی به دیدار عشق ، به آغوش دستانم دربیاورم.
دست خطِ من
دستانم را گرفته بود و در همان خیابان همیشگی با گرمای وجودش نمیزاشت سرما به من بنشیند،ازماه شب هایم درخشان تر بود.
آبشار حنایی روی کمرش با صدای لبخندش میرقصید،وقتی با اقیانوس ابیَش به من نگاه میکرد،طوفان دلم ارام میگرفت و دریای دلم موج میزد.
او برگشته بود،میخندیدیم و خوشحال...
[•چَشمانَت•]
کاش غرق در نگاهت می شدم و دیگران برای همیشه کالبدِ این جسم بی جان را در عمق چشمان تو می یافتند.
آخر حرف از تو که می شود من به چند تکه استخوان بودن هم در کرانه های ابدی چشمانت رضایت می دهم؛
آری، اگر بدانم تو از...
[•ضِمیرِمَن•]
قلمم را در دلِ دفتر رها کرده، می نگارم آنچه حضرت دل فرمان دهد و کلماتی که از این اقیانوسِ بی کران بر می خیزند را تقدیم نگاهت می کنم.
حرف از تو که می شود نگاشتن بسی سخت است .
گویا تو مدت هاست در ضمیرِ من جا...
قدمهایم در خاکستری تنهایی عشقم سست تر شده است
این خاکستر عشق مرا به جنون می کشاندخاکستری که نه توان دورریختن آن را دارم نه توان پرستاری از آن
تو کجایی در فراسوی این تنهایی مهلک تورا گم کرده ام به فریاد این دل تنهایم برس کجایی......
میخواهم باتو باشم.
فرقی نمی کند چند سال طول می کشد...
چند ساعت باید دوری ات را تحمل کنم.
می خواهم دستانم فقط دستان تو را لمس کند
از بوسه ی لبان تو مست شوم و
آغوش تو آرامم کند.
نغمه ی عشقمان آهنگ دوست داشتن بسازد با طرح
نگاه...
مگر می شود تورا از خاطرم دورکنم ،
می خواهمت ازدل وجان...
تورا با تمام وجود در آغوش میگیرمت
میبوسمت...
وسط میدان شهر...
میان باجه های شلوغ...
در باران...
می خواهم همه بدانند لیلی قصه منم...!!!
و آغوشِ تو از آن من است!
نمی خواهم عشق چون سکانسی شود در...
روزی میرسد که در خاطره ها من بزرگترین اشتباه تو باشم و تو زیباترین اتفاق من
من درد باشم و تو سرد
من سکوت باشم و تو فریاد
روزی من از دیار قلبت کوچ میکنم و تو در میان قلبم تا آخرین ضربان اتراق میکنی
روزی که تو مرا ازیاد...
چند وقتی است که بی خواب شده ام
در میان بی خوابی هایم به دنبال تو میگشتم
دنبال دلیلی برای از تو نوشتن
برای لمس دستانی که هیچ گاه ندیده ام
گاهی دلم برای دیدارت تنگ می شود
آخر دل است، این چیزها را نمیفهمد
گاهی دلم می خواهد زمان...
نامه ای از هزاران نامه ام برای او که تصدقش میروم
گرمای زندگی ام سلام
وقتی خسته می شوم ،دوست دارم فقط تو به من بگویی عزیزم دورت بگردم خسته نباشی ومن غرق در آغوش گرمت شوم
از وقتی که رفتی خودم را با خیال دیروزهایت مشغول می کنم تا...
یک قاب عکس وهیچ
این روزها باید تورا از دریچه ی دایره ای شکل پروفایلت به چشمانم دعوت کنم .
زنده تر از همیشه بامن هستی
در این دور های نزدیک
تو در قاب مشترکی نشسته ای وچشم دوخته ای به دریچه ی قلب من و
می دانی که من...
امشب اجازه اش را از خدا گرفته ام ، امشب نوشته هایم باید جور دیگر آغاز شوند ؛ به نام چشمان بخشنده و مهربانت
عشقت چه بی صدا درِ قلبم را زد و زمانی آمد که منتظر آمدن هیچ کسی نبودم
با آمدنت فهمیدم بودنت جبران تمام نبودن هاست ،جبران...
تا تو را ماه چهره من دیدم
شعر آمد... چکید از دستم
بمان
مگذار زندگی ام از دهان بیفتد...