هر آخرِ هفته ، به رسمِ "مادربزرگم" برایت دعاهای خوب می کنم... دعا می کنم لبخندهایت از تهِ دل باشد ، و غصه هایت سطحی و زود گذر... دعا می کنم مسیرِ موفقیتت هموار باشد و انگیزه هایِ صعود و پروازت ، بسیار... دعا می کنم هرگز در پیچ و...
از آن روز که به دیدارم آمد عطر شیرین همیشگی تو هم صحبت قلبم شدی صورتی روشن یادت چراغان کرد فضای تیره ی شبهایم را..... و من دیگر چشم ندارم.... هیچ نمی بینم.... دوخته ام هردو را به راهت چون خیره ماندن خورشید به رقص موزون جوانه گوش ندارم نمی...
تخیل ما پرواز می کند؛ ما سایه های آن روی زمین هستیم.
برای رسیدن به تو راه نمیروم ؛ پرواز میکنم ؛ نمینویسم کلمه اختراع میکنم ؛ دعا نمیکنم ؛ باخدا همدستم... چیزهای باعظمت را باید، با عظمت خواست! ️️️
همین حد قانع ام گاهی،سلامی حال و احوالی برایم عاشقی یعنی،،بدانم خوب و خوشحالی دو گیسوی پریشانت قشون شاه قاجاری و من مشروطه خواهی با تفنگ برنوی خالی ببخش ای همسفر اما من از پرواز می ترسم تمام عمر خود گفتم امان از درد بی بالی همیشه یک غزل جان...
رفتن همیشه بهترین تصمیم آدم نیست پرواز شاید آخرین راه کبوترهاست
به دنبال کسی جامانده از پرواز می گردم مگر بیدار سازد غافلی را ، غافلی دیگر
عشق یعنی: تو در مجازی میگویی دوستت دارم و من جدی جدی پرواز میگنم!
پَرواز را با تو آموختَم آن زَمان که گُفتی دوستَت دارَم وَمَن بال دَرآوردَم...!! ️️️
فرقی نمی کند رها باشد یا کنج قفس .. پرنده شوق پرواز نمی افتد از سرش ، درست مثل من کنارم باشی یا نباشی پرنده ی خیالم فقط در آسمان تو پر می زند ...
من خوشحالم که خودم هستم، هر چند بعضی وقتها دوست دارم پرنده ای باشم تا بتوانم پرواز کنم.
آفتاب، اتفاقِ خورشید است! باران، اتفاقِ ابر و پرواز، اتفاقِ پرنده! عشق... عشق، اما اتّفاقِ توست! تولدت مبارک قشنگترین اتفاق زندگیم
سخت تر از هر کاری که انسان به تناسب خویش اختیار می کند مسلمأ هست ! اما راهی نه ارجح که سخت تر و راهی نه بهتر که سهل تر پس کدام است آنچه باید بود؟ یا آنچه باید نمود؟ من با تو هستم با هر شکر خند و تلخ...
در میان آغوش تو می توان تا کهکشان پرواز کرد وقتی از تبسم شیرینت بوسه ها می چینم
خوشا آن شب ها که که تا آغوش من پرواز می کردی برایت شعر می خواندم ، برایم ناز می کردی .
پا ها، من چه نیازی به شما دارم وقتی بال برای پرواز کردن دارم؟
نگذاشتی به رنج قفس خو کنم چرا پرواز در ڪنارت اگر حقّ من نبود
رمضان آمده آهنگ سحر ساز کنید با مناجات و غزل بر دو جهان ناز کنید دست ها را برسانید به معراج دعا تا خدا با نفسی سوخته پرواز کنید
دستامون رو به هم قفل کنیم، بشه پرنده، پرواز کنه. . پرواز کنه.. پرواز کنه.. پرواز کنیم..
در گوش قاصدک خواندم دوستت دارم با هرم نفسهایم پرواز کرد هوا پر شد از عطر دوست داشتنت و من دوباره عاشقت شدم ...️ ️️️
حس قشنگیست.... بودن انسان هایی که به یک چشم بر هم زدن دلت را پر از حس زیبای به پرواز درآمدن، میکنند... .
اگر در آسمان باشی پر از پرواز خواهم شد اگر در انتها باشی پر از آغاز خواهم شد تو از آن کلبه ی چشمت نگاهی بر دل من کن ببین از سحر چشمانت پر از اعجاز خواهم شد تو با موج نفسهایت مرا غرق نوازش کن در اعماق وجود خود...
امشب شب تولد توئه ! شبی که ستاره ای به آسمون زندگیت اضافه می شه ستاره ای که می تونه مثل نقطه عطفی تو زندگیت بدرخشه و نورانی تر از همه ی ستاره ها بشه کاش میشد دستاتو بگیرم و با هم به سمت زیبایها پرواز کنیم کاش میشد امشب...
از روز اول با تو در پرواز دانستم پروانه ها در پیله دنیا را نمی فهمند