روزگار به ما آموخت که عشق ما هدیه آسمانی ست کنار هم ماندن وفای آسمانی ست عهد ما تا ابد کنار پرتو ستاره ها با یاد عشق، جاودانی ست.
آمده ایم تا باز کنیم، دفتر عشقمان را آمده ایم آغاز کنیم، ره جاودانمان را دراین گیتی کنار هم عاشقانه با هم می سراییم شعر وصالمان را
بوی بهار میآید صدای باران میآید ترانه ی عاشقانه قلبمان با خاطرات نگاهمان میآید این وصال عاشقانه ما تا رسیدن به ستاره ها میماند.
خانه ای میسازیم در بلندای بهار بر درخت احساس روی گلبرگ گل نسترنی که ازآن عشق خدا میروید از احساس گل سرخ مدد میگیریم. و دل کوچکمان خشنود ز دیدار شما میگردد.
عشق بهانه آغاز بود آغاز قشنگترین صبحدمان زندگی عشق بهانه سبز با هم زیستن بود و اینک وصال… بارش خوشبختی است بر آشیان عاشق ترین دست ها رونق بهاری ترین ثانیه های زندگی ما باشید
خانه کوچک مارویائیست که دران خاطرها رنگارنگ یاد ان روز که با هم باشیم شاد از آن لحظه با هم بودن پای کوبان وگل افشان درراه چشم داریم که شماهم باما
محفلی ساختهایم روشن از پرتو مهر سایبانش گل سرخ بیریا همچو سپهر ما در این محفل انس، در عبادتکده نورانی خود شوق روحانی دیدار تو در دل داریم
در میان همه گلهای نجیب گل مریم چیدم و در این محفل عشق با دوصد شاخه یاس مقدم پاک شما یاران را همه گل میکاریم .
قلب من و تو را پیوند جاودانه مهری است در نهان پیوند جاودانه ما ناگسسته باد تا آخرین دم از نفس واپسین ما این مهر بسته باد
مرا به رجعت خورشید باور است هنوز دل بستهایم به صبح سپید، به سپیدی بلندترین تیله خورشید دل بستهایم به زندگی، با ما باشید. .
. آغاز میکنیم زیستن را پیوستن و یکی شدن را لطف حضور شما در جشن این آغاز مایه شادی ما خواهد بود
دست در دست هم نهادهایم و سفره دوستی را در دشت آرزوها گستراندهایم تا هر خاطرهای را به زیبایی در دلها بیاوریم که زندگی تنها یادگاری از محبت است شوق فشردن دستان شما برایمان انتظاری است شیرین
. خانهای ساختهایم سایبانش همه عشق زیر پا فرش غرور در حصارش همه تکرار صفا ما در این جمع لطیف لطف دیدار تو را میطلبیم
بار سفر بستهایم به قصد دریای همدلی در پگاه آغازین این سفر همراهمان باشید .
خدایا به هر آنکه دوست میداری بیاموز که: عشق از زندگی کردن بهتر است و به هرآنکه دوستتر میداری بچشان که: دوست داشتن از عشق هم برتر است. .
آغاز زندگی نوین خویش را جشن میگیرند حضور شما در این جمع نشانه پاکترین محبتهاست .
لانهای ساختهاند با گل یاس سفید در فراسوی بهار، ما ترا میخوانیم تا به لطف قدمت این دل کوچک ما گل به دامن بشود در انتظاریم با گل حضور خود محفل آرای سرور ما باشید
من و او هم سفری یک دل و یک دانه شدیم هم ره دلشدگان راهی میخانه شدیم قدمی رنجه کنید و در ما بگشایید طرب اینجاست بیایید که پیمانه شدیم .
. دلمان می خواهد با نسیم سحری شاخه ای از گل یاس بوته ای از گل مریم بغلی از گل از گل سرخ همه را دسته کنیم برگیریم و بسازیم سبدی از پر طاووس سپید تا دهیم مژده بر آنان که در این بزم به ما پیوندند .
یادتونه بچه بودیم می گفتین ایشاا…عروسیتون حالا وقتشه تشریف بیارید! .
از دورترین فاصله ها به هم رسیدیم و تا اوج بودن با همیم بهای عشق چیست به جز عشق به هم رسیدن یعنی آغاز باهم ماندن یعنی زندگی زندگی با عشق یعنی کامیابی پایان هر رفتن رسیدن است و ما اکنون به نقطهای رسیدهایم که آغاز یک رفتن است در...
عشق بهانه ی آغاز بود آغاز قشنگترین صبحدمان زندگی عشق بهانه ی سبز با هم زیستن بود و اینک وصال… بارش خوشبختی است بر آشیان عاشق ترین دستها رونق بهاری ترین ثانیه های زندگی ما باشید
……و……. خانه ای میسازیم در بلندای بهار بر درخت احساس روی گلبرگ گل نسترنی که از آن عشق خدا می روید از احساس گل سرخ مدد می گیریم. و دل کوچکمان خشنود ز دیدار شما می گردد.
” باز کن پنچره را من تو را خواهم برد به سر رود خروشان حیات آب این رود به سرچشمه نمیگردد باز بهتر آن است که غفلت نکنیم از آغاز “