عشق تو کافیست! عاشق در کنار بودنت . دلبرِ زیبایِ بازیگوش می خواهد چکار؟
مانده ام حس خوش از گوشهٔ آغوش تو بود یا من از بدو تولد به تو عاشق بودم!!؟
عاشق جمعه ها هستم هوایش بوی تو را دارد...
من عاشق فصلی ام بنام چشم هایش ...
عاشق آن نیست که هر لحظه زَنَد لافِ محبت مرد آن است که لب بندد و بازو بگشاید
چقدر عاشق و معشوق مرده اند، امّا هنوز هم که هنوز است عشقِ شان باقی ست
تو را از میانِ همه سَوا کرده ام در دنیایی که آدم هایش دَرهم عاشق می شوند!
تو همه چیت عالی و قشنگه منم عاشق همه چیتم
درد داریم که عاشق میشویم و گرنه کدام آدم عاقلی جانش را با دیگری سهیم میشود؟
نکند بی تو دلم عاشقِ یاری بشود شَک به دل راه بده، گرچه محالست بیا
میخواهم عاشقت شوم اما نمیشود دریا که در پیاله ی من جا نمیشود ...
پاییز و دلبریاش برای عاشقاست... ما سینگلا فقط نارنگی میخوریم
جرم من عاشق شدنم بود و زندانم چشمان تو
قد ڪشیدن به قصد بوسیدنت را عاشقم ...
عاشقیم و زخمیان خاطرات آلزایمر به دادمان برس
هر دو اشتباه کردیم، من در عاشقِ تو شدن تو در دوست نداشتنِ من!
لیلی نام دیگر پاییز است زیباست عاشق می کند و می کشد!
عشق یک اتفاق است. عاشق ماندن یک انتخاب. و درست عشق ورزیدن یک مهارت.
بگذار گاهی جمله های عاشق کوتاه، از راز پنهان در سکوتت پرده بردارند
ماه شهریور پر است از خاطرات عشق من من به جان تا زنده باشم، عاشق شهریورم...
میان عاشق و معشوق جمله ای ست همیشه واجب "دوستت دارم"
چشمانت پرستوهایی عاشق اند با شوق پرواز دوست داشتنی و باشکوه
دوری از چشمانت بدترین تحریم ست عاشقت خواهم ماند بهترین تصمیم ست
جمعه باید باتو سر میشد ولی این روزگار طاقت خندیدن انسان عاشق را نداشت