100 متن کوتاه محسن سلیمی ۱۴۰۳ جدید 2025
متن های کوتاه درباره محسن سلیمی
100 متن کوتاه محسن سلیمی ۱۴۰۳ جدید 2025
کپشن محسن سلیمی برای اینستاگرام و بیو واتساپ
من چیز های زیادی از دست داده ام
هیچ کدامشان
مثل از دست دادن تو نبود
گاهی یک رفتن
تمامت را با خود می برد
و تو تا آخر عمر
در به در دنبال خودت می گردی...
پروردگارا
چشمانی به من ده
که بهترین ها را در آدم ها ببیند
قلبی که خطاکارترین ها را ببخشد
ذهنی که بدی ها را فراموش کند
و روحی که هیچ گاه
ایمانش به خدا را از دست ندهد
آمین
هیچ گرسنه ای
باقی نمی ماند
شک ندارم همین روزها
همه سیر میشوند ،
از زندگی …
آرامش یعنی
عصر جمعه از کابوس بپرم
ببینم نشسته ای
و موهایت را می بافی
امسال چه سال خوبی بود
انگار با همه سال های عمرم فرق داشت
وقتی تو قدم به زندگی ام گذاشتی یک سال بهتر از همه سال های عمرم شد
تو چه خوش قدم هستی.
وقتی سقفِ آسمانِ اتاقم بر سرم سنگینی میکند، میمانم که از چه بنویسم، از آنهایی که دیروز با من بوده اند و امروز رفته اند، یا از تو که همیشه حرفهای مرا میخوانی،
از تو مینویسم...
m❣s
دلگیرم از شبهایی که چشم هایم بی باران در عطش قطره ایی، تشنه در کویر تنهایی رویا را که با همه میخوابد بغل کرده و میگذارنم...
حرف نزدن دلهر ه ای بود...
و حرف زدن و درست فهمیده نشدن دلهره ای دیگر...
معلم برای سفید بودن برگ نقاشی ام تنبیهم کرد و همه به من خندیدند، اما من خدایی را کشیده بودم که همه می گفتند دیدنی نیست...
قلبها هرگز واقع بین نخواهند شد، مگر آنکه شکست ناپذیر بشوند...
آسمان تویی...
و باران گریه ی ابرهایست که دستشان به تو نمیرسد...
دریغ از اینکه تو آسمان هستی...
و همیشه آنها را در آغوش گرفته ایی...
رشک با فهم به از اشک بی فهم...
همین چند روز پیش
فکر می کردم
می توانم عاشق کسی شبیه تو شوم
از همین چند روز پیش
هیچ کس شبیه تو نیست
M♡S
عشق دروغهایت را به حقیقت خواهد رساند!
چون چشمهاى واقعى متوجه ،
دروغهاى واقعی خواهند شد.
نجیب زاده کسی است که هیچوقت فراموش نمیکند تنهاست.
برای خوشبخت بودن و یک زندگی سعادتمندانه، مرد باید\ کر” باشد و زن ”لال”.
به لطف عشقی که به من دادی
تمرین میکنم یکتاپرستی را
اسطوره شدن یعنی در عینِ رفتن بمانی، یعنی چه باشی چه نباشی دوستت داشته باشند و دل تنگت شوند...
دوستت دارم اسطوره...
S♥️
باتو خوشبخت ترین آدمِ این قافله ام
دور نشو ،بی تو جهانم خالیست
بی تودنیای من از درد ،به هم می پیچد
بی توسهم من از این حادثه ،بی اقبالیست خوش قلبم...
یادگاری
M.S
به پروردگارم گفتم : تو را چگونه میتوانم ببینم...
گفت : تو من را نخواهی دید اما کسی را برایت گذاشتم که نیمی ازمن است...
باید وجودم را شست بجای چشمهایم،
زیرا چشیدن تو غسل تعمید میخواهد!
آخر کجای دنیا دیده ای آدمی را که، از پس بدیهایت لبانش را با لبخند تقدیم تو کند!
M.S
تنها نامِ عزیزت که از مسیر خانه ی کوچکه دلم می گذرد،
هر چه تاریکیست غروب میکند.
MS
یلدای مبارک...
نگرانم
نگران خودم ؛
مبادا در هجوم برف خاطراتت
جوجه گنجشک دلم یخ بزند
در این خیابانهای دلگیر...
در این زخم های پیاپی...
در این تکرار نبودن ها...
در این یخبندان تنهایی...
هزاران بار به دشمنانت فرصت بده تا با تو دوست شوند، اما به دوستانت یک فرصت هم نده که دشمنت شوند، زیرا دوستانت جای زخم های دلت را دقیق می دانند.
نازنین جان،
تو اون فرشته ی پاکی که من فکر می کردم نبودی...
به تو پیله کرده ام چون،
بی شک میدانم که با تو پروانه خواهم شد...
کاش به جای این همه باشگاه زیبایی اندام و زیبایی چهره...
یک باشگاه زیبایی افکار هم داشتیم!؟
مشکل امروز ما اندامها نیستند افکار هستند..
لبه ی تمام شعرهایم ایستاده ای
خودم هم نخواهم
کافیست یادت در خاطرم دلبری کند،
پایت سر میخورد
و نقش شعرهایم میشوی ...
S.M
ماندن چیزے ست ڪہ،نہ هرڪسے آن رابلد است،نہ هرڪسے لیاقتش را دارد
آنرابراے اهلش یادبگیر وبرایش بمان..
دیر آمدی ،
یادم رفته که عاشقت بوده ام ...
نردبانی می آورم میگذارم روی صفحه ی آسمان، بالا میروم و ماه را خاموش میکنم، آسمان من یک ماه بیشترنمیخواهد...
m❣s
دلتنگ که شدی پیش ِ من بیا،
کمی غصه هست باهم میخوریم.
پروردگارا
مرا مانند مصرعی که از هر طرف یک
معنی را دارد حفظ کن تا بی معنی نباشم.
( شکر بترازوی وزارت برکش)
تمام هم که شده باشم عشق تمدیدم خواهد کرد...
از دل که به دل راه نباید باشد !
چه مسیریست که هرگز نرسیدم ؟
گفتا که رسیدی ولی این مقصد !
شهریست که غریبه نپذیرد !؟
اون ثانیه های آخر
دقیقا همون ثانیه های آخر که نا امید میشی و حس میکنی به آخر خط رسیدی
ببین دقیقا همونجا،
خدا بهت نزدیکتر میشه و همه چیو درست میکنه.
MS
هیچ حس خوبی تو زندگیت
دو بار تکرار نمیشه
حواست باشه راحت از کنار
حس های خوب زندگیت نگذری
خوش به حالِ من
که میمیرم برایت این همه...
SM
اگردر زندگی صبور باشی، سرانجام کسی را مییابی که میتوانی
تمام ِ روحت را در او جاری کنی...
اگہ مے خواے تو این دنیا زندہ بمونے،
بایدیادبگیرے ڪہ خودت مراقب خودت باشے
چون هیچڪس قرار نیست این ڪار و واست بڪنہ...s.m
نگران نباش ، نفرینت نمیکنم ،
همین که دیگر جایت در دعاهایم خالیست ، برایت کافیست.
آغازی دوباره، قلبم دیگر تنها نیست؛ با تو جان گرفته است دوباره،
آغازی بی پایان، مرا از غروب عشق نترسانید؛ طلوع عشق ما غروبی نخواهد داشت...
در سرزمینی که غارت شده، باران هم نمیبارد.
در دلهایی هم که از محبت تهی ست همیشه دلشوره ی نان است و عشق شقایقیست که با خون عاشق آبیاری شده و دست جلاد آن را میچیند، چه برهوتی شود این سرزمین...
آغوش تو آرامگاه من و لبهای تو یادآور عشق است،
و دیار باقی قلبیست که تو در سینه داری،
میخواهم به این دیار شتاب کنم،
خدا بی شک مرا می آمرزد...
بُگذار زمانه از حِسادت بترکد
انگشتان ِ من
چه به انگشتان ِ \ تو \ می آیند . . .
خواستنی تر از من
برای تو
دل گنجشک های چنار همسایه است
هر صبح
با آواز تو
زندگی را جشن میگیرند
دل من که
برگ ریزان
و
بدتر از هزار کوچه در پاییز
خواستی بروی
پشت سرت
درخت
را ببین
S♡M
شب ها را بیدار میمانم با فکر تو، حیف است خوابیدن وقتی زندگی اینقدر بی رحمانه کوتاه است...
عشق تو،مراآدم بدی کرده ست
حسود
حساس
زودرنج
منوببخش که اینقدر دوستت دارم...
خدایا به خواب پدر من آسایش
به بیداریش عافیت
به عشقش ثبات
به مهرش تداوم
و به عمرش برکت جاودان عطا کن
شکرانه اش با من.
“روزت مبارک پدر”
آرامگاه ِ حقیقی ِ ما
قلب ِ کسانی ست
که دوستشان داریم...
بی شک \ آغوش تو \
هشتمین عجایب دنیاست
واردش که میشوی
زمان بی معنا میشود
هیچ بعدی ندارد
بی آنکه حسش کنم ...
روحم تازه میشود...
تمام ثروت دنیا را به یک وجبش خواهم بخشید !
ای تکرار نشدنی ترین احساس من..
قلب تپنده ی زندگی ام
آغوش امنِ روزهای خستگی ام
رویایی ترین خواب عاشقی ام.
دوست می دارمت....
من از بی عدالتی حاکم بر زمین
در مرگ روز و نقاب تاریکی
سخن می گویم
من از تنهایی ناتمام ِ تمام آدم های روی زمین
حرف می زنم...
دروغهای مرا پای مرامت بگذار!
بخشیدن بلدی؟
خوش آمدی در این خانه به امید تو باز است هنوز...
من با دستای تو دنیامو نمیسازم...
آیا کسی آنقدر دوستت دارد که از جهان نترسی؟!...
سلام پرند ه ی کوچک خوشبختیه من،
آسمان برای پیشواز تو خورشید را برایت پهن کرده، چشمانت که بازشود روز آغاز خواهد شد، و نوروز زمانیست که تو لبخند بزنی...
در خیال من بمان، اما خودت برو...
آنکه در رویای من است مرا دوست دارد ، نه تو.
پنجره ی اتاقم باز بوده،
باد ورق های دفتر شعرم را با خود برده!
ترسیده ام...
تمام شهر عاشقت می شوند...
در مهربانیت حدی مرزی نیست، شک ندارم فرشته ایی قبل از آفرینشت قلبت را بوسیده ...
شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزواش را داشتی، ولی حال که دعوت شده ایی زیبا برقص...
ای دلت تکه ابر بهاری،
مثل گنجشکهای دم صبح، بیقرار توام تا بباری...
نمی خواستم این عشق را فاش کنم
ناگاه به خود آمدم،
دیدم همه کلمات راز مرا می دانند!
این است که،
هرچه می نویسم عاشقانه ای برای تو می شود.
احتیاجے بہ تسبیح نیست
دستانت را ڪہ
بہ من بدهے
با انگشتانت ذڪر
دوست داشتن مے دهم
S.M
یک قطره از اشکم را در دریا میریزم و...
تا پیدا شدنش
دوستت دارم...
تو همان عشق نزاری که نداری کم و کاست
منم آن عاشقه زاری که ز تو خواهد امان
❣
فاصله قانونی را رعایت کن!
دورتر از عشق حق تقدم دارد به نزدیک تر...
هر روز قلمم بر این کاغذ سپید هزاران بار خودکشی میکند برای از تو نوشتن و هرشب قلبم جان میدهد در راه خواب چشمانت...
هزاران کلمه در جای خالی ات ریختم اما جای خالی تو پر نشد.
تو از جنس بینهایتی که هرگز
بی تو به سر نمیشود
گرمایی بوده ام همیشه
ولی بین خودمان بماند،
سرمایی میشوم وقتی
پای آغوش تو در میان باشد.
منم آن تو که مرا آن دگر میبیند
کس نداند که مرا چون بکجا جا گیرد
میروم بلکه پشیمان بشود ان بیداد
تو بمان خواب کن و یادی کن زین دیدار
به تو نخواهم رسید امّا،
عاشقترین غریبه ات میمانم
که تو را دوست خواهد داشت همیشه
هرچند نمیدانم خواب هایت را با که شریک میشوی، اما هنوز شریک تمام بیخوابی های من تویی...
همیشه فکر کن توو دنیایی شیشه ایی زندگی میکنی،پس به طرفِ کسی سنگ پرتاب نکن چون اولین چیزی که میشکنه دنیای خودته...
اسراف میکنم در دوست داشتنت،
خدا؛
اسراف کنندگان ِ عاشق را دوست دارد.
احساساتم قیمتی هستند
اشتباه نگیر ؛
با آمدنت بعد از اینهمه سال
آنها را نمیتوانی داشته باشی
برای پرداخت آنها فقیر شده ایی.
نه هوا ابریست، نه بارانی می بارد.
پس بهانه ی دلم برای این همه سنگینی چیست؟
که مانند آلوده ترین شهر جهان شده ام؟
تنها اگر با خلوت رویای تو نشسته ام
شادم که با خیال تو تنها نشسته ام
دوستت دارم حتی اگر یکبار هم با فانوس نگاهت از کوچه های تاریک قلب من بگذری ...
نخوان عاقل چون این دفتر جنون دارد ...
کسی را بایدش خوا ند که قلبی پر ز خون دارد ...
واقعی ترین رویایی هستی که زندگی کرده ام!
کاش ساعتم را می آوردن
کاش در ایستگاه آخر قبل از پیاده شدن ازدنیا رفته باشم....
اینبار دستم را محکم بگیر و ول نکن؛
زیرا بلندی ه روزهای نبودنت را میترسم!
شعرهایم خیس شده؟!
بگمانم عشق جای دستانم از چشمانم سرازیر شده...
میگن پنجره ی دل آدمای مهربون رو به خدا باز میشه،
از اون پنجره برای منم دعا کن...
دیگر نمینویسمت،
هرکس به چشم هایم نگاه کند
تو را خواهد خواند...
از بس ندارمت!
اشکهایم خشکیده، چشمهایم یاریشان نمیکند، دستهایم هم که دامن کشانه توست، ببخش پشت پاهایت جامانده ام، ردپاهایت مسیر زندگیست، زنده نمیمانم اما تا جان در بدن دارم ادامه میدهمت...
همه چیز درست خواهد شد
و شبِ تاریک نیز از چراغِ ترک خورده
عذر خواهد خواست…
آخرین پنجره است مراقب باش!؟
نور تنها از آنجا به دلم میتابد، آخرین پنجره را باز کردی اما؛
گر ببندیش تاریکی مرا خواهد برد...
S💛M
بعضی ها هیچ وقت گرسنه نمی مانند
چون همیشه حسرت مرا می خورند
بیادت آرزوها دستِ خاک بسپردم
برآورده شدی افلاک مئوا گشته ام
یقین دارم خدا برای بوسیدن تو، به من لب و دهان داده...
یادمان باشد
که هیچگاه لبخندمان را در آیینه
جا نگذاریم
شاید این لبخند
تمام ِ روز کسی را عوض کند...
روزی به او گفتم برایم زیباترین آهنگ را بخوان، گوشه ایی نشست و به آرامی گریست ...
هیچ رویایی
به پای بیداریم
با تو
نمیرسد
خواب ها
فقط
خودشان را
اذیت می کنند !...
تو فقط باش!
من قول میدهم دست همه ی اتفاق ها را می گیرم که نیفتد …
دیروز برگ خشکی دیدم که نمی دانست از کدام شاخه جدا شده!
و مادر جان امروز فهمیدم که چرا تولد مهر پاییزم را مرداد ثبت کرده ایی!...
برف پاک کن بیهوده جان میکند
باران این سوی شیشه از چشم منه!
تو می دانی
حتی اگر کنارم نشسته باشی
باز هم دلتنگ تو ام
حالا ببین نبودنت
با من چه می کند...
روشونه های تو حساب میکنم
اونجا فقط جای سر منه،
باهرکی جنگیدم میام سمتت
اونجا هنوزم سنگره منه...۹