پنجشنبه , ۱۵ آذر ۱۴۰۳
آنچنان دلشکسته و پرشکستهشوریده دل و دیوانه بودمکه در این دنیا فقطدلم هوای ترا کرده بود و بسابتدای کوچه برف می باریدانتهای کوچه از من جوانه روییداز زمستان تا بهارفقط یک دیدار فاصله بود !...
حالا که آمده ایاز گذشته نپرسدر روز آفتابیاز برف سنگین شب قبلچه می ماند؟...
دست می بَرم بین خاطراتبه روزهای دور و تکه ای بیرون میکشمصدای خنده ی تو از پنجره بیرون می زندظهرِ گرمترین روز تابستان استدرست همان لحظه که عشقشبیه افتادن سیب های درخت در حوضبه قلب هایمان افتاد،تکه تکه از خاطرات بیرون میکشمشاخه های خشکیده ی رُزپیراهن های گلدارسنجاق های سربیت بیت شعرهای عاشقانهترانه های قدیمیبادبادک های رنگیشمع های تولدرقص های دونفرهاشک هالبخند هاتمام اولین ...
پروردگارا...آرامش را همچون دانه های برفبر سرزمین قلب کسانی که برایم عزیزند ببار...
اصلا زمستونی که آدم با عشقش نره بیرونتو سرمایا زیر برفبا بوسه های عشقش گرم نشهزمستون نیستجهنمه........!...
نام تو در نغمه ی پرنده بود وبانگِ خروسِ صبحنام تو در ستاره ی برف بود وزمزمه ی جویباراکنون نام تو در خوابِ ترانهدر بال هایی که اوج می گیرندروی پنجره های آبیِ آسمانِ بلند نوشته شدهنام تو آهی ست در ژرفای ذرّه ای بی نامبه یاد می آییدر تپّه های نقره ایدر دودِ آبی رنگ، بر فراز کوهستانمن برایت ترانه خواهم خواندهم نوا با تمامِ زمزمه ها...
بوی یلدا را می شنوی؟.انتهای خیابان آذر....باز هم قرار عاشقانه ی پاییز و زمستان.قراری طولانی به بلندای یک شب.شب عشق بازی برگ و برف....پاییز چمدان به دست ایستاده!.عزم رفتن دارد....آسمان بغض کرده و می بارد...خدا هم می داند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنی است....کاسه ای آب می ریزم پشت پای پاییز ...و... تمام می شود.پاییز، ای آبستن روز های عاشقی ، رفتنت به خیر....سفرت بی خطر.....یلداتون مبارکیلدا بهانه ا...
بهمن ماهى ها عاشق هیجانِ حضور کسى هستند که آنها را از روزمرگى هایشان بیرون بکشد و رنگ شادى را به لحظاتشان بپاشد . همانند برف یکرنگ و بى خط هستند ولى گاهى غرور روى احساسشان پرده مى اندازد و سرسخت و بى احساس بنظر مى آیند !...
مثل یڪ پوپڪ سرمازده در بارش برفسخت محتاج به گرماے پر و بالِ توام️...
بودن تو یعنیخالی بودن از قلب های توخالی و عشق های پوشالیهر وقت حالم رو می پرسی: در چه حالی؟ عزیزم آیا رو به راهی؟فوری می نویسم: فدات عزیزم، عالی عالی عالیاز وقتی با من دوست شدیشدی یه آدم سر به راهبا من ڪه شدم تموم دنیاتعشق همینهباهاش غصه معنایی ندارهلحظه هاش جاودانه سزمین و عقربه های ساعت میگردن به دورشوقتی بعد از گفتن عالی عالی حالت رو میپرسمتوام جواب منو تڪرار میڪنی فدات عزیزم، عالی عالی عالی توو دلم میگم فدات ڪه ح...
جز روزگار منهمه چیز را سفید کرده برف...
در این برف آن لبان او ببوسیم..️ڪه دل را تازه دارد برف و شڪر...
برف به شوق️ لب پر خنده ی تو،️رقص کنان می آید ........
زمستان بودسرد بودردِّ پایِ ما در برف بود ..از تو چه پنهانعشق خواستنت را به جانم انداخته بود ..حوالی همین عاشقانه هابزمی مهیا بود ..دستم در دستتشانه به شانهخانه ی آرزوها نزدیک بود ..خاطرم از داشتنت جمع بودآسوده خاطر دل به دلت سپردمزندگی همین بود ......
تا حواس همه شهر به برف است بیاگرم کن این بغل سرد زمستانی را......
برف و هوای سرد و زمستان..️بهانه ی خوبیست برای گرفتن دست های یار،دلیلِ موجهیست برای پناه بردن و آرام گرفتن میانِ بهشتِ آغوشِ دل و دلبر...وگرنه به سرما اگر باشد، با جیب و ژاکت و آتش و چای هم می توان گرم شد.....
هوا که اینگونه میشود ..من میمانم و سرگردانی در خیابان های سرد...میخواهم همانند مردم شهرمحو سفیدی برف شوماما سیاهی چشمانت رهایم نمیکند ..!...
نابغه، فردی آفریقایی است که رویای برف را در سر می پروراند....
روی پیشانی بختم خط به خط چین دیده امبس که خود را در دل آیینه غمگین دیده اممو سپیدم مو سپیدم موسپیدم مو سپیدگرگ باران دیده هستم، برف سنگین دیده امآه یک چشمم زلیخا آن یکی یعقوب شدحال یوسف را ببینم با کدامین دیده ام؟آشنا هستی به چشمم صبر کن، قدری بخندیادم آمد، من تورا روز نخستین دیده امبیستون دیشب به چشمم جاده ای هموار بودابن سیرین را خبر کن، خواب شیرین دیده ام...
تو نیستیباران می باردبرف می باردسرد می شومیخ می زنم ... اما می ایستمچرا که می دانمسرانجام روزیاز دریچه انتظارمرا با گلواژه لبخندمیهمان دوست داشتنت می کنی...
دختره ۱۲ سالشه پست گذاشته:منو نگا.... یهو نری کما....خداشاهده، من هم سن این بودم فکر میکردم تو یخچالمون برف میاد که برفک میزنه...
برف هم دلیلِ عاشقانه اے ستبراے سفر به آغوشت ...عشق ، راهش را پیدا میڪند.️...
برف وُ کولاک زده؛ راه خراب است؛ نرو......
از آمدنت گیجم و شاد و متحیّرتو فرض بکن برف ببارد عسلویه ......
چرا غم زده بنشینمدر انتظار بهار که نامی بیش نیست؟!بگذار برف بباردو باران های ناگاه.ما را قلبی بهاری بس استدر این سرمای جانکاه!!!...
دل آدم از قهر با عزیزاش میگیره...دلش میخواد بهشون بگه لامصب بى خیال!تمومش کن دیگه.دنیا دو روزه بیا یه چاى بخوریم با هم دو تا کلمه حرف بزنیم.دو روزه عمر وقت این مسخره بازیا رو نمیده آقا جان...قهر چیه...؟کى میدونه فردا من باشم...تو باشى...ببینیم آفتاب در میاد،ماه قرص میشه،بارون میگیره، برف میاد، عید میشه وهزار تا چیز کوچولوى دیگه که تهش اسمش زندگیه..؟...
قطع قلم، به قیمت نان می کنی رفیق؟این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق!گیرم درین میانه به جایی رسیده ای،گیرم که زود دکّه، دکان می کنی رفیق!روزی که زین بگردد و بر پشتت اوفتد،حیرت ز کار و بار جهان می کنی رفیقتیر و کمان چو دست تو افتاد، هوش دار" سیب " است ، یا " سر " است ، نشان می کنی رفیق!کفاره اش ز گندم عالَم فزون تر است،از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق!خود بستمش به سنگ لحد، مُرده توش نیست!قبری که گریه ب...
مردِ مغرور دوست داشتنی ام!این زمستان،این سوزِ دلچسبو این هوای نوبرانهتنها کنار تو با یک فنجان چای گرم میچسبد! که بنشینیم کنار شومینه...و از پشت پنجره هوای زمستان را تماشا کنیم...تو برایم مولانا بخوانی ای که در باغ رخش ره بردیگل تازه به زمستان بستانمن وجودم لبریز شود از تو...آسمان ذوق کند...برف ببارد..ما بوسه بکاریم ..و دنیا بالای سقفِ خانه ای که آدم هایش ماییم آهنگ عشق بنوازد ما برقصیم ...و یکی شویمدر آغوش هم...
زمستان همان ردٍّ پای...️قشنگی ست، که از عشقِ من و تو روی برف می ماند.️...
اسفند یعنی؛شاهکار نقاشی خداوند، روی زمینیعنی ترسیم یک تابلو با جوهر عشقیعنی کشیدن رنگین کمان در یک شهر خاکسترییعنی لحظه ی زیبای تولد یک شکوفه در برف...
دل به دریا زده ای پهنه سراب است نرو،برف و کولاک زده راه خراب است نرو...!...
برفآمدنت را به تاخیرانداخته بودو اکنون کروناکی به من میرسی؟...
کافیست تو باشیمن می شوم برفمی شوم باران کنارت می مانم...
برف آشفته/ میبارد درونمپشت ِپنجره/ یخ میزند/تنهایی...
سالروز تولد قشنگت را با رقص سفید برف ها همچون سفیدی دلتبر اسمان قلبمان جشن می گیریم و صمیمانه فصل شکفتنت را تبریک می گوییم...
اب میشود/برف/تا دامنههای خانه هم اگر ببارد/دوباره/بنفشههای کنارِپرچین/امدن بهار را/ مژدگانی میدهند....
درخت شمشاد را دوست دارمکه سبز وسر پا درون برفبه انتظار نشسته است برای بهار...
بوسه برفکوه را بههم ریختبوسه بارانزمین را غرق کردتو بیرون نیابرف و باران رابه گردن تو می اندازند... !...
بوی گل نرگس؟- نه،که بوی خوش عید است!شو پنجره بگشا،که نسیم است و نوید است.رو خار غم از دل بکن، ای دوست،که نوروزهنگام درخشیدن گلهای امید است.بر لالهء از برف برون آمده بنگر،چون روی تو، کز بوسه من سرخ و سپید است.با نقل و نبیدم نبود کار، که امروزروی تو مرا عید و لبت نقل و نبید است.گر با دل خونین، لب خندان بپسندیبا من بزن این جام، که ایام، سعید است!...
جُز روزگارِ مَنهمه چیز راسفید کرده برف......
برف می بارد ، به آخر خیابان رسیده امپشت سرم را نگاه می کنم و رد پای تنهایی ام را می ببینمکه از دور دست ها شروع شده است...
مادر روسری ات را بردارتا ببینم،بر شب موهایت چند زمستان برف نشسته است تا من به بهار رسیده ام...! ای مهربان ترین روزت مبارک...
ماه نمایان/کاش نخواند امشب ستاره/برف برهنه...
برف آشفته میبارد درونمپُشتِ پنجره یخ میزَند تنهایی...
در زمهریر برف در پردههای ذهن من از عهد کودکیسرمای سخت بهمن واسفند اینگونه نقش بسته است اهریمنی اما همیشه در پی اسفند هنگامه طلوع بهار است و ایمنی شب هر چه تیرهتر شود آخر سحر شود......
دی و بهمن ز گرد راه رسیدشد زمستان و کوچهها یخ بست دانه دانه چو پنبههای لطیفبرف بارید و بر درخت نشستشاخههای ظریف شب بو رابرف سنگین بی حساب شکستطفل ذوقم بهانه جویی کرد که گل زرد و ارغوانی کو وقت اسفند و گل دوباره شکفتباغ زیبا شد و بهار آمدبرگ را دانههای باران شست آب رفته به جویبار آمد...
آسان آب شدممثل آخرین برف اسفند،در بازوان تو....
وقتی دی و بهمنبه پایان می رسدو اسفند به نیمهآغاز می شودخواب هر ساله ایکه لانه های زیر برفدر انتظار بازگشت چلچله ها می بینند...
برف همان دوستت دارم های باران استکه روی دستان سرد ابرها باد کرده است...
تو این هوای برفی فقط تو می چسبی عشقم...