پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تو را در پریشانیِ خوابی دیدم؛سراسیمه بودی ورنگ به رخسار نداشتی.پا برهنه و بی واهمهمی دوییدی...می دویدی تا به آغوشم برسی،رسیدی و من را در حریمِ امن ات جای دادی.اشک شوقم را با دست هایت پاک کردی.بی پروا مرا بلند کردیچرخاندی و چرخاندی؛من جوانه زدم، سبز شدم!آن جا یافتم کهمن فقط در حصار دستانِ توپیچکی می شوم؛و رو به آسمان اوج می گیرم.زل زدم به توبه خطوطِ موازی صورتت؛گویی فلسفی ترین داستانِ قرن را می خواندم؛می خواندم...
از حالت پاییزی چشمان تو پیداستتقویم من امسال پر از روز مباداستعاشق شده ام مثل غروبی که بداندخودسوزی خورشید فروپاشی دنیاستچون برگ که می رقصد و بر خاک می افتدافتادنم از اوج به پای تو چه زیباستقلبم به زبان تو اگر ترجمه می شدچشمان تو از من غزلی تازه نمی خواستقانون جهان را تو به هم ریخته ای کههر گوشه ی دنیا بروم سایه ات آن جاستهرچند که خوابیده ام از کوچه گذر کنتنهایی ام از پنجره در حال تماشاستدر طالع من قحطی شب های ...
گاه دلم پرواز می خواهد...اوج گرفتنی از جنس بی تعلقینسبت به دنیایی که تنها دورنمایش،چیزی جز خاکستر و گرد و غبار شبه آدمهای دو پهلو نیست!!!آه دلم چه بی انتها پرواز می خواهد......
آسمان من پر از هواپیماهای ملخی تک موتوره ای است که هیچوقت قادر به اوج گرفتن نبوده اند، بیشتر شبیه سمپاش های روی مزارع ذرت توی فیلم های قدیمی سیاه و سفید شاید، با بدنه جعبه ای شکل و بال های نردبانی و خلبان های پالتو خز پوش و عینک های مخصوص. من هیچوقت پرواز را دوست نداشتم، پاهایم روی زمین که باشند خیالم راحت تر است. برعکس مادر که همیشه خواب می بیند دست ها را باز کرده و پرواز می کند، اوج می گیرد و بالا می رود. می گوید این تنها خواب تکراریست که از دی...
اسمان می دانستزمین جای بی وفاییستاوج گرفت و بالا رفتاما ادمبه خیال یک سیبیک عمر لنگ پازمین را بیل می زند...
تفاوت آدم ها...در دیدگاه وافکار آنهاستبستگی دارددیدگاه ها کوتاه باشد یا بلند؟دیدگاهای بلند و مثبتوافکار عمیق وآزاداز ما الماس ِگرانبهایی صیقل خواهد دادتا دیگران از وجودمان بهره ببرنداما دید گاه منفی وکوتاه وافکار محدوداز ما فقط چیزی می سازد مانند غاز. ..نه عقاب. ...پس عقاب گونه زیستنواوج گرفتن ,می ارزد به زندگی غازی....
بمان برای ماکه تنهایی چشم هایمجلوی دیدم را نگیرد ..تو از ابتدای بودنت ،موج های بی پروایی را به قلبم اوج میدهیکه کاش دریا نداند.....
دوست دارمش ...مثل دانه ای که نور را ، مثل مزرعی که باد را مثل زورقی که موج را ، یا پرنده ای که اوج را دوست دارمش ... ️️️...
شکست خوردن و زمین خوردن یک اتفاق استتسلیم شدن و بلند نشدن یک انتخاب است نگذار انتخاب هایت،اسیر اتفاق ها شود....اگر قرار است خوشبخت باشی ، همین امروز شروع کن ...منتظرِ هیچ معجزه ی عجیب و غریبی نباش !رویِ پایِ خودت بایست و لحظه هایت را زیباتر از همیشه بساز ! جا نزن !جسور باش ...این قانونِ ارتفاع است ؛هرچه بیشتر اوج می گیری ؛باد و باران ، بی رحم تر می شودو نفس کشیدنت سخت تر !تو اما محکم باش !نه به زمزمه یِ پرنده ه...
نشسته ام کنارِ پنجرهو باد می وزد ...درخت ، می خرامَد از درونو شاخه در عزای سیبِ چیده اش ؛سکوت می کند ...پرندگان چه بی ریا میانِ ابرها ؛به اوج می روند !و انزوای کوه ، بی صدا ؛بغل گرفته آسمان شهر را .سکوت می کنمو می تکانم از درون ؛غبار روزهای تلخِ رفته را ......
.با تُو به اوج می رسدمعنیِ دوست داشتن...
در دل بینوای منعشق تو چنگ می زندشوق، به اوج می رسدصبر فرود می کند ... ️️️...
هر چه بالاتر اوج می گیریم، به چشم کسانی که نمی توانند پرواز کنند کوچکتر به نظر می رسیم....
.در دل بینوای منعشق تو چنگ می زندشوق، به اوج می رسدصبر فرود می کند ......
نام تو در نغمه ی پرنده بود وبانگِ خروسِ صبحنام تو در ستاره ی برف بود وزمزمه ی جویباراکنون نام تو در خوابِ ترانهدر بال هایی که اوج می گیرندروی پنجره های آبیِ آسمانِ بلند نوشته شدهنام تو آهی ست در ژرفای ذرّه ای بی نامبه یاد می آییدر تپّه های نقره ایدر دودِ آبی رنگ، بر فراز کوهستانمن برایت ترانه خواهم خواندهم نوا با تمامِ زمزمه ها...
به آرام ترین جای آغوشتپناه میبرم که به اوج میرساندتمامِ هیجانِ مرا دلبر جان ️️️...
زنی که همیشه وهمچنان مرا و قلب مرا به اوج می برد. روز عشق مبارک عشق من....
مهربون بودن تو اوج مغرور بودن جذابیت خاصی داره...
عشق جان !دوست داشتنت بدجور به دلم مىچسبدتو یک اتفاق فوق العادهاىکه بودنت تا بى نهایتاوج عاشقیست ️️️️...
فرض کن در اوج خوشبختی بفهمی تیرهبختیعکس مردی دیگر از کیف زنت افتاده باشد.......
با تو به اوج می رسد دوست داشتن من...
در دل بینوای منعشق تو چنگ میزندشوق، به اوج میرسدصبر فرود میکند ...️️️...
زمان زیادی گذشت که فهمیدم اونی که میخوای نمیشه…فهمیدم بی تفاوتی بزرگترین انتقامه…تنفر یک نوع عشقه…دلخوری و ناراحتی از میزان اهمیته…!غرور بزرگ ترین دشمنه…خدا بهترین دوسته…سلامتی بالاترین ثروته…آسایش بهترین نعمته…فهمیدم رفتن همیشه از روی نفرت نیست…هرکی زبونش نرمه دلش گرم نیست…هرکی اخلاقش تنده، جنسش سخت نیست…و هرکی میخنده، بدون درد و غم نیست…ظاهر دلیلی بر باطن نیست…فهمیدم کسی موظف به آروم کردنت نیست…فهمیدم جنگ کردن با بعض...
و آغوش تو بودکه ثابت کرد گاهی در حصار دستان کسی بودن میتواند اوج آزادی باشد️️️...
تو اوج خوشگذرونی بهت پی ام میده دلتنگتماین دیگه خیلی دوستت داره..!...
یک دخترهمیشه در اوج ظرافت قوی هم هست......
دلگیر نباش از تنهایی ات ؛ وقتی که داری قله ی آرزوهای خودت را فتح می کنی ،دلگیر نباش از این که هرچه بالاتر می روی و از زمین و تکرارها ، فاصله می گیری ؛ دوستانت کمتر می شوند ، درست شبیه به عقابی که هرچه بیشتر اوج می گیرد و به ارتفاعاتِ دست نخورده می رسد ؛ تنهاتر می شود ...دلگیر نباش ، که این خاصیتِ پرواز است ،مسیرت را ادامه بده و فراموش نکن که برنده ؛ همیشه تنهاست ......
تو زندگی از قانون *بالن* استفاده کن!هر چی که به درد بخور نیست بریز دورتا اوج بگیری......
بعضی از آدم ها هر چقدر بیشتر بهشون پر و بال بدی بیشتر اوج می گیرن و ازت دور میشن...
من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دلمیان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابرنمیدانم چرا شاید به رسم و عادت پروانگی مان بازبرای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم...
چشمهای تو اوج آرامشه...
دخترملبخندت اوج رویای من است...
از دورترین فاصله ها به هم رسیدیم و تا اوج بودن با همیمبهای عشق چیست به جز عشقبه هم رسیدن یعنی آغازباهم ماندن یعنی زندگیزندگی با عشق یعنی کامیابیپایان هر رفتن رسیدن استو ما اکنون به نقطهای رسیدهایم که آغاز یک رفتن استدر این آغاز همسفر ما باشید...
دلم می خواست کسی باشد که مرا بلد باشد. بلد بودن مهم تر از عاشق بودن یا حتی دوست داشتن است. کسی که تو را بلد باشد با تمام پستی بلندی هایت کنار می آید!می داند کی سکوت کند/ کی دزدکی نگاهت کند/کی سرت داد بزند...و کی در اوج عصبانیت محکم در آغوشت بگیرد کاش کسی باشد که مرا بلد باشد......
️گاهی نیاز داریبه یه آغوش بی منت...️️که تو رو فقط و فقطواسه خودت بخواد...️️که وقتیتو اوج تنهایی هستی️️با چشماش بهت بگه:هستم تا ته تهش...️️*خدایا نفسم را بگیرهمنفسم را نه...