متن آشفته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آشفته
ای آنکه پیرم کرده ای دل را ببازم حاضری
دور چشمت کعبه ای دیگر بسازم حاضری
گاه شیرین پشت نقشی تازه پنهان می شود
مثل فرهاد من به نقش تو بنازم حاضری
تو راز و نیاز هر شبی ای همه یادم شده تو
من شده ام نشان به تو یا...
می گویند قلبت در هر حالی که باشد، چهره ات به همان حال در می آید.
چه بگویم؟ خودت آشفتگی موهایم را، لبخند پریشانم را و سرگردانی دکمه های پیراهنم را ببین!
حالم تعریفی ندارد؛ حس و حال پرنده ی لاغر و ضعیفی را دارم که از کوچِ مداوم خسته...
بی خواب تر از ماهیم؛آشفته تر از طوفان؛
پر بار تر از ابریم؛با جسم سرد و بی جان..
مبینا سایه وند
از تو فقط
عاشقانه ای کوتاه کافیست...
تا من به بیتی از ته دل
آشفته کنم خواب این جماعت را...
رحم اگر بر من نمیکنی
این ساده دلان را دریاب...
..
..
بهزاد غدیری
- آلزایمر۲:
آی ی ی ی،،،
گمانم ناوی ام،
سوخته میان پاره آهن های سانچی!
یا که آن دخترِ نو بالغ
--بخت برگشته،،،
برای جوریِ اندک جهازش
می کرد در پلاسکو،
--خیاطی!
شایدم،
یکی از صد و چند تن
--مسافرانِ اوکراین!
افتاده به پای مرگ
از تیر تک تیراندازهای داعش...