پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بهار که می آیدبنفشه ها کوچ میکننددر نگاهتومن به انتظار معاشقه ایسبز می پوشمباغ تنهایی ام را....
دلتنگ امچرا که رویاهاوسیع تر شده بودچرا که منبارها گفته بودم؛ دوستش دارمو تنها از میان دوستت دارم هاساقه ی بنفشه ایرسیده بود به دست اش!...
دانشمندی نوشته استهیچ محبتی از بین نمی رودتنها از شکلی به شکل دیگر تغییر می کندشاید این گلدان بنفشه ی پشت پنجرهدلتنگی های یک روز مادرم باشدشاید آن اذان دورنفس پاک صاحبدلی همین نزدیک...و شاید همه چشم هایی که برایت گریسته اندشاخه های درختی باشندکه از بهار بیرون مانده...چقدر بی حسی موضعی خوبی دارداین انگشت های فاتحه بر سنگ قبراین گوشی که هر وقت پرستار بگذارد به گوششصدایی از قلب تو را می شنود...
شب بنفش نگاهتبه روز روزنه ی منهوای سرد دل توبه روی شاد دل مندلم عجیب گرفته استبه وقت مغرب اشراقبود که قطره ی اشکیچکد به روزن این باغهوا، هوای بهار استدر این بنفشه ی الهامزمین، زمین خیال استزمان، زمانه ی ایهام.......
بنفشه ها... چه عریانبهار... چه نزدیکشهر .. چه بی تابپنجره... چه صادقمن... چه در انتظارتو... چه آسوده... چه بی واژهچه بی حیرت خفته ای...
عید نوروز کهن بار ترین ماترک استکه نمود هدیه به ما مسند دور «جمشید»کهنه و نو شدن سال بود آیت آنکه بیاید شود هر کهنه دلی باز جدیددر چمن صف زده در صف ، بنِگر لشگر گلکه بلرزد ز سر شوق دل ِ نازک بیدچتر نیلی ز بنفشه به سر باد صباکه رساند ز بهاری خوش و سرسبز نوید...
خیالت بود اشکهایم ...بنفشه؛ دامن کبودش را پهن کرده بودلبهایِ بهار می سوخت.......
اب میشود/برف/تا دامنههای خانه هم اگر ببارد/دوباره/بنفشههای کنارِپرچین/امدن بهار را/ مژدگانی میدهند....
در نیم روز روشن اسفندوقتی بنفشه ها را از سایه های سرددر اطلس شمیم بهارانبا خاک و ریشهمیهن سیارشاندر جعبه های کوچک چوبیدر گوشه خیابان می آورندجوی هزار زمزمه در منمی جوشد...
دولادولا خزیده بنفشه تا کرانه رود،چمباتمهزده نشسته بیتاب در انتظار بهار....
ردپا/از پا انداخته کوره راه را/بفشههای کنار پرچین/مدتهاست/از یاد بردهاند عطر ترا....
مشت خاکی بر جای خواهم نهاد به قدر بنفشه ای که بنشانی...
ای کاش، آدمی وطنش رامثل بنفشهها(در جعبههای خاک)یک روز میتوانستهمراه خویشتن ببرد هر کجا که خواستدر روشنای باراندر آفتاب پاک”...
روی موهای قشنگتیه گل بنفشه بگذاررنگهای سیاه و ماتوهمه از تو خونه بردارچشاتو قاصد راه کنواسه لحظه رسیدنبا ترنم یه آهنگخستگیمو بگیر از منگلهای پرپر و بردارمن اونا رو دوست ندارمبا خودم من گل مریمیه سبد برات میارم...