جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
کلام نمی تواندهر چیز را بیان کندبه زبانی می گویم دوستت دارمکه همه جهان آن را می فهمد:..می بوسمت... جلال پراذران...
امشب از گونه ات بر من ببخش عشقمدو صد تا بوسه تا فردا ببخش عشقمناز چشمت را خریدارم هر چه تو گوییبه من از کنج لب هایت ببخش عشقم...
لب ها را ...به نبوسیدن محکوم نکنیدگاهی سخن بوسه هامعتبر تر از حرفهاسترعنا ابراهیمی فرد...
یک بوسه از آن لپ تو با ناز گرفتم خود را که به آن راه زدی باز گرفتم انگشت تعجب زده ات را که گزیدی لب های خجالت زده را گاز گرفتم از باغ لبت مست شدم مثل قناری حتی سر تو مدرک آواز گرفتم دارم زده موهای تو با تار طلایی با هر نت این دار تو یک ساز گرفتم تا اوج نگاه تو مرا جلد خودش کرد از آبی چشمت پر پرواز گرفتم عاشق شدنم باعث شاعر شدنم شد از قدرت چشمان تو ایجاز گرفتمارس آرامی...
آن بوسه یهول هولی دم ظهرتعجیب روزم را ساخت...
مرا بغل بگیر و باز به نام خود خطاب کنتمام هستی مرا به عشق خود مجاب کنببوسم و به بوسه ای طپش به قلب من فکنمرا که سر خوشم ز تو به بوسه ای خراب کنبه خلوتی نشسته ام کنار عکس های تومرا کنار بودنت بیا و انتخاب کنبیا ببین که خواب هم ز چشم خسته ام پریدبیا دو چشم خسته را ببوس و مست خواب کنبیا و دعوتم بکن به بزم بوسه های خودجدایی و فراق را برای من سراب کن...
بوسه می خواهد دلم فصل الماچ است عزیزمی دهی یا ببرم؟ می خوری یا بدهم؟ارس آرامی...
خودتان را نگیرید. شوخ طبعی نمک زندگی است و می تواند کام کودک درون دیگری را شیرین کند. خنده نیز گاهی بار سنگین وظیفه و مسئولیت را سبک می کند.وقتی گرچن بچه بود، یک روز به دلیل شیطنتی که کرده بود، شروع کردم به نصیحت های مادرانه و بالاخره گفتم: نمیدونم با تو چکار کنم. گفت: "میتونی منو ببوسی." امروز یادم نیست موضوع چه بود، اما آن بوسه به یادم مانده است. ماندن در وضعیت آخر امی ب هریس...
گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند حاشا که مشتری سر مویی زیان کند...
هزار هزار بوسه در نامه برایم از دور فرستادی هر کدام را چون بذر گلی در خاک غم گرفته سرزمینم کاشتم که باشد از هر بوسه گلی بروید در مدفن هزار ساله اندوه و نجوای عشق دوباره سر دهد و گلستان بروید از خط به خط نوشته هایت و از خاک اندام فرسوده فرتوتم اطلسی ها گل دهند و روزی در همان رویشگاه میان ادریسی و اطلسی های بنفش جان سپارم ......
خطاست حرف ،چو لب را توان به بوسه گشود پیام بوسه من ، حرف عاشقانه من چو زورقی ست تنم ،رسته از تلاطم امواج سکوت خلوت آغوش تو ،کرانه من...
بوسه ات مرحله ی پر هیجانی دارد!چشم و ابروت عجب تیر و کمانی دارد!نکند وارث لبخند مونالیزایی!که لبت مثل لبش، راز نهانی دارد؟هُرم آغوش تو یعنی که خدا هم با توگاهگاهی هوس خوشگذرانی داردکاش تکلیف مرا چشم تو روشن بکند!که خریدار تو بودن چه زبانی دارد؟با دوتا بوسه بیا امر به معروف کنیم!لذتی بیشتر از چشم چرانی داردبعد آشوب بزرگی که لبت برپا کردچشم تو فتنه ی یک جنگ جهانی دارد!بوسه ات ولوله انداخته در انداممحتم دارم، لب...
تو باشی و کمی هم بوسه بازی، آآآی می چسبد!هوایِ غُربت و مهمان نوازی ، آآآی می چسبد!مونالیزایِ لبخندت خرابم میکُنَد یارا!من و این لذِت تصویر سازی، آآآی می چسبد!نمازم را نمی خوانَم مگر در مسجدِ چَشمت!مُسلمان بازی و این بی نمازی، آآآی می چسبد!چه حالی میکنم در روستایِ گرمِ آغوشت!بهار و عشق و گرمایِ نفسهات، آآآی می چسبد!عسل ریزِ لبانَت را بنوشم پُشتِ یک بوسهو تو هِی دست و پایَت را ببازی، آآآی می چسبد!همین لحظه من و تو هر د...
اگر چه دیدمت اما هنوز دلتنگمهنوز مثل تو تنها... هنوز دلتنگم.قسم به برق نگاهت، به ناز لبخندتقسم به شوق تماشا هنوز دلتنگم.رسید وقت جدایی و بعد هر بوسهچه گفت صخره به دریا؟: "هنوز دلتنگم".شبیه حوض که ماه است در دلش؛ هرچندرسیده ام به تو، اما هنوز دلتنگم.چه باورم بکنید و چه باورم نکنیدهنوز... مردم دنیا! هنوز دلتنگم......
از چشمت بجوشد غزل آغاز میکنمشعر تازه را در نگاهت پرداز میکنمعطر تتت حواس مرا لمس میکندوقتی دکمه های تو را باز میکنمدل عاشق ام تنها برای تو می تپد قفل سکوتم را برای تو باز میکنمگل برگ های روی لبخندت رابا بوسه تک تک شان را باز میکنمکفتر جلد تو ام مرا حبس کن یا فقط در آسمان تو پرواز میکنم...
قلبم از آن توروحم از آن توذهنم در یاد تواین است عاشقی،بغضم از فراقتحرفم در نگاهتجانم در صدایتراهم در صفایتو وجودم از برایت..این است عاشقی..زندگی میکنم از برای توعاشقی میکنم در هوای توگم میشوم در آغوشتدستی کِشَم بر سر و گوشَتبوسه ای زنم بر دستانتجمله ای شوم در داستانتعاشقی شوم در دیوانتو خالقی شوم در دنیایتاین است عاشقی.. آتشی زنم بر غم هایترونقی شوم در کارهایتمهتابی شوم در شب هایتامیدی شوم در صب...
بوسه های گرمنگاهت را به من بدوزدر سوز بیقرار این زمستان مرموز.که گرم است هنوزآن بوسه های دلسوزدر این خزان سرد و جانسوز.نگاهت را به من بدوز.حسن سهرابی...
میشود دوباره مانند زمان های قدیم مرا در آغوش بگیری و ببوسی؟!موهایم را شانه بزنی و ببافی؟!آن زمان که موهایم را لمس میکردی غرق در عشق و شادی وصف نشدنیی میشدمکه هنوز هم نمیتوانم آن لحظات را از یاد ببرممیشود دوباره عشقمان را تازه کنیم؟دلم آن آرامش عمیق میان بازوانت را میخواهدمیشود مرا در آغوش خود جای دهی؟؟...
بوسه ات رنگ لبم را پرتقالی می کندبوسه هایت عشق را از عشق خالی می کنددست هایت را به چشم خیس و نمناکم نزن نور دارد، برق دارد، اتصالی می کندارس آرامی...
عشق مثل گل به شاخه دیدن استدست عاشق لایق بوسیدن استشبنم اشکی بروی گل نشستکاش میشد غصه را درهم شکست...
بوسه ای می کارم اینجا بوسه ای از جنس عشق می شود در یافت در وقتی که آنلاین می شوی...
بیا برویم. برویم آنجا که بوسه، کمترین گناه عاشقانش باشد، و آغوش، منظره ی تمام کوچه پس کوچه های شهرش …فائزه حیدری...
لب های تو چون قند و عسل شیرین است خاصیت عشق تو فقط در این است با بوسه و لبخند مراعاتم کن وقتی که فشار من کمی پایین است...
آغوشم رابرایت کنار گذاشته امحتی بوسه هایم راشاید در عصر آغوش های یک روزه و بوسه های ساعتی!عقب مانده ام بخواننداما منبه بازوانم تنها قول تو را داده امو سکوت لب هایم با همنشینی لب های تو خواهد شکستعزیز دلم دلت قرص......
باز هم بی احتیاطی کردم و عاشق شدمگرچه رنجورم ولی این بار هم لایق شدم بوسه هایت بر تن بیمار و نالانم نشست درد را آتش زدم یک عاشق صادق شدم خواب دیدم یک شبی از خاطراتم رفته ایدر خیالاتم همان آشفتهٔ سابق شدم بی حضورت قطره ای ازموج سرگردانی ام در تلاطم های دل محتاج یک قایق شدمبا نگاهت غصه هایم یکسره بر باد رفت خالی از بغض شبانه، گریه و هق هق شدم عقل از تفسیر احساسم به کلی عاجز استبار دیگر با حضورت عاری از منطق شدم ه...
بوسه ای جانانه نذرم کن گناهش با خودمسوختن در آتش و روز سیاهش با خودمخوب میدانم که می ترسی ببیند دیگریجنگ با چشمان شور و کینه خواهش با خودم بی خبر یک شب مرا در بازویت محصور کنرفتن آهسته در وقت پگاهش با خودمتا نویسد روزگاران قصهٔ عشق مراتو زلیخا شو برادرها و چاهش با خودممثل شیرین شو به دستم تیشهٔ فرهاد دهبیستون و سنگ سخت و کوره راهش با خودماین دو مشکل کرده اکنون روزگارم را سیاهناز بی حد از تو است سوز آهش با خودمب...
خنده ات اردیبهشت و رفتنت آبان عمرآتش چشم تو بهمن، بوسه ات گرمای تیر ارس آرامی...
بعدمن چه کسی درگلوگاهت بوسه ای خواهد کاشت؟...تنهای تلخ......
دوستت دارم و گلدان شانه هایت را هر روز با بوسه هایم سیراب می کنم...
آخرش لطف خدا شامل شد یارِ بی رحم، کمی عاقل شد جام می داد به دستم ساقیخواستم بوسه از او؛ حاصل شد...🟩 شاعر: سیامک عشقعلی...
افطار با چای و خرما کار عوام ستعاشق به بوسه لبت روزهٔ خود باز می کنددلبر ما تو کجایی؟ گر زیر خاکی هنوز به فکر مایی؟...
"دوستت دارم" ، در زبان مردان شکل های مختلفی دارد !بعضی ها با یک شاخه گل ... بعضی ها با یک چشمک در یک مهمانی شلوغ ...برخی با بوسه ای آتشین در نیمه های شب ...عده ای با گفتن : "خانم، آستینم را تا میزنی ؟"اما فقط تعداد اندکی از آن ها بجای گفتن دوستت دارم، برای معشوقه شان شعر می سرایند ...با این تفاوت ،که می خواهند ، تمام دنیا از این دوست داشتن با خبر شوند !...
شب گذشت از نیمه و من درتبِ روی توأمتو تمام من شدی من مستِ گیسوی توأمشد حدیثِ عشق آغاز و شدم دیوانه اتهمچو حافظ من غزل خوانِ سرِ کوی توأمکاش با یک بوسه از تو بشکند بغضِ سکوتتشنه ام من تشنهٔ بوسیدنِ روی توأمآمدی ساده نشستی در حریمِ قلب منمات و حیران گشتم و آوارهٔ کوی توأمبا نگاهت آتشی، بر جانِ تب دارم زدیشب گذشت از نیمه و من در تکاپوی توأمارس آرامی...
از دور می بوسمت بوسه های از راه دور طعم دیگری دارند!...
اسفند،بوی هفت سین خاطرت را می دهدسیب سرخ لبانت ...سکّه ی مطلّای نگاهت ...سمنوی شیرین دهانت ...سبزه ی پیراهنت ...سماق عشقت ...سنجد مانده بر دست هایت ...دور آیینه بندان صورتت ...آیه آیه مهر از حدیث نورانی قلبت، عزیزم!که مرا به معراج خواستنت، کشاندهدر عیدانه ی لبخندهایی، که بوسه ریخته اند!شعری که حجم کتاب دلتنگی ام را، پر کردههر چه هست از توست ...از دوست داشتنت ......Saeideh......
چارلز بوکفسکی :بوسه بخیه است.خنده بخیه است.فراموشی بخیه است.مهربانی بخیه است.آدم بی بخیه متلاشی میشود!آدم ؛ زخم است......
تو اگر باشی و من باشم و باران باشدبه بغل می کشمت گر چه خیابان باشدهوس بوسه به لبهای تو وقتی آیدمشکلی نیست در آن کوچه نگهبان باشدلب تو باشد و من باشم و ای وای خداگنه بوسه زدن گردن شیطان باشدگونه ات معدن و من در پی استخراجشنمکش حیف که در حصر نمکدان باشدباز باران به دلم شور جوانی بخشیدنم باران و تو ایکاش، فراوان باشدراستی هرچه که شد بین من و تو راز ستراز داری صفت فرد مسلمان باشدمن فقط عاشقم و هیچ ندارم ایماناز خ...
مشکل شرعی ندارد بوسه از لب های تو میوه ی بیرون زده از باغ حق عابر است!...
بوسه ات واجب، غمت مکروه، لبخندت مباح!ای گناه من...، بگو قدری ثوابم می دهی؟ارس آرامی...
عاقبت حال دلم را به لبان عسل گونه اش میگویم با این بوسه یا به عشق می رسم یا میمیرم...
قهر؟ باشد، یادگاری هایمان را پس دهیمبوسهٔ من را بیاور، بوسهٔ خود را بگیر!ارس آرامی...
مرا با یک بوسه در دریای عشقت غرق کنبگذار گرمای احساست یخ قلب سردم را آب کندسوختم!سوختم از آتش عشقت بیا و شعله را خاموش کن و خاکستر سوختنم را به رود مقدس عشقت بسپار تا آنجا آرامش یابد ....
شانه هایم را بر احساسِ تو خالی می کنم ،خاطراتم را به لطفت خوب وُ عالی می کنم !لحظه ها را با شکوهِ بودن وُ آرامشت ،مثلِ تن پوشِ غرور و ُ تیز بالی می کنم !با تو آن بانوی نارنج و تُرنجت می شوم ،گونه هایم را به یادت پرتقالی می کنم !در سبدهای دلارام از شبِ پاییزِ تو ،میوه هایی را در آغوشت خیالی می کنم !سُرمه هایی می کشم بر چشمِ تاریک ِ شبم ،قلب آن شب های مستت را زغالی می کنم !غصه هایت را همانند ِحبابی روی آب ،یا که ...
برای تو که درس عشق نمیخوانی جریمه فقط بوسه می چسبید اگر ماندنت تا مجهولات نرسیدن را کنار میگذاشت مینا نیک خواه...
با بوسه ای چهار میخ میکردم تن آرزوهایم را به آغوشت اگر دیواری میان ما نبود...
خسته ام با دل زارم چه کنمشب مهتاب که شد با تو،نگارم،چه کنم...وقت صبح وقت اذان وعده یاران که رسیدبا در میکده و بوسه یارم چه کنمبوسه یار کجا عاشق دلدار کجامن دیوانه بدنبال نگارمچه کنمخسته ام با دل زارم چه کنم...خسته ام با دل زارم چه کنم......
ای که گفتی بوسه جایش خالی در پی ام هایتبی تجربه می شود مگر از بوسه نوشت!؟ارس آرامی...
رو به رویم می نشینی دلبری ها میکنیبوسه می خواهم چرا این پا و آن پا می کنی...
بعضی چیز ها تاوان دارد... بیچاره خیالت ...! این روزها دارد تاوانِ تمامِ بوسه هایِ نکرده اَت رابه من پس می دهد...!!!ستاره ح...