پنجشنبه , ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
ورده ورده پێخەنینەکانت مۆجزە بۆوا لە ئیبراهیم و ئیساشمبەر نەهات!ئاڵمیگی زیندو کەرد...◇ برگردان فارسی:لبخندت معجزه ای بودکه از ابراهیم و عیسی هم ساختنی نبود!عالمی را زنده کرد. زانا کوردستانی...
تو این سرمای زمستان با لبخندت کوچه ی دلم هوایش بهاری میشود...
آنقدر انس به آن شیرینی لبخندت دارم،که هوس دارم از کندوی عسل لب هایت،به اندازه ی نوک زبانی بچشم و بمیرم...مهدی بابایی ( سوشیانت )...
و لبخندتزیباترین سکانس زندگی من است...
مهمان کن امشب..به لبخندی مرا مهمان کن امشب نفس در سینه و لرزان کن امشببیا و آسمان را پر ستارهچنان ماه شب تابان کن امشبکه لبخندت هزاران شوق داردهزاران بوسه ای بر جان کن امشب...
چه زیبا بود لبخندتفریبا بود لبخندتز شوق عاشقی هر سوقلم زیبا و دیبا بود لبخندت...
با شیرینی لبخندت خورشید طلوع می کندو با نگاه پر مِهرت شکوفا می شود خنده هایم همچون غنچه های عطراگین یاس و می دود در تمام منغزال وحشی چشمانت و چه زیباست با توطلوع خورشید دُر افشان و چه زیباستگونه های شقایقکه تو آن رااز ساحل عشقبه ارمغان آورده ای بادصبا...
به من صبح بخیر نگو ، فقط لبخند بزن لبخندت تمامِ عمرم را بخیر می کند ......
بودنت را دوست دارم دیدنت را بیشترلابه لای هر غزل رقصیدنت را بیشترعطر شبهای پاریس،جیکا، ولنسی معرکه ستدوست دارم من ولی عطر تنت را بیشتربین گلهای شقایق،لاله و شب بو و رزمایلم بوییدنت را چیدنت را بیشترطرح لبخندت میان قاب صورت دیدنی ستدوست دارم گرچه من خندیدنت را بیشتریک کمی نزدیک تر بنشین عزیزم چون که مندوستت دارم ولی بوسیدنت را بیشتر...
من جای همه اونایی که لبخند زدی و اونا سکوت کردن بهت میگم تو خیلی زیبایی...
بدهکاری به دستانمتصویر لبخندت را با عشق می کشم تابلوی قلبهنر چشمان توست ...
تو باشی و کمی هم بوسه بازی، آآآی می چسبد!هوایِ غُربت و مهمان نوازی ، آآآی می چسبد!مونالیزایِ لبخندت خرابم میکُنَد یارا!من و این لذِت تصویر سازی، آآآی می چسبد!نمازم را نمی خوانَم مگر در مسجدِ چَشمت!مُسلمان بازی و این بی نمازی، آآآی می چسبد!چه حالی میکنم در روستایِ گرمِ آغوشت!بهار و عشق و گرمایِ نفسهات، آآآی می چسبد!عسل ریزِ لبانَت را بنوشم پُشتِ یک بوسهو تو هِی دست و پایَت را ببازی، آآآی می چسبد!همین لحظه من و تو هر د...
هیچ دنیایی به زیباییِ دنیایِ چشمانت نیستچشم هایی که برنده تر از تیغ اندبه هرسو که می نگرم تویی،لبخندت ،نگاهت،صدایت و من غرق می شوم در رویایِ این همه بودنشعرهایم را بنگر که همه به عشقِ تو جاری می شوند،لبخندت انگیزه ای ست برایِ عبور از روزمره گی هایِ کسل کننده امنگاهت نور امیدی ست به زندگی امو اما صدایت....صدایت مرا بی دل می کند،بی جان می کند،حتی ثانیه هایم در یادِ تو نفس می کشند و تکرار می شوند،تمامِ لحظاتی که ازمن دور میشوی،...
من اگر بخواهم عشق را نقاشی کنم،چشمان رنگ شبت را بر بوم نقاشی طرح می زنم، غنچه ی لبخندت را نقش بر بوم می کنم....
سرباز توأمجامهٔ رزمم ، لبخندتسلاحم ، نگاهتمیدان نبردم، دل آدم های حسوداین سو منِ تنها و آن سو جهانیچاره ای نیست باید که بدانندفرمانده تویی......
غزلقافیه می چینم با گلواژه های لبخندتغزل سینه ریز پروین می شود....
نگاهت ، کلامت ، سکوتت ، لبخندت ، گریه ات ، فراقت و حتی شوق دیدارت هم مرا می کشد . تقصیرتو نیست . من کشته مرده تو به دنیا آمده ام ....
من اگر بخواهم عشق را نقاشی کنم،چشمان رنگ شبت را بر بوم نقاشی طرح می زنم،غنچه ی لبخندت را نقش بر بوم می کنم....
انار ترک خورده ست، --لبخندت!می کِشاند به خوردن پاییز نگاهم را... سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
هر روز در خیالم پرسه میزنی عاشق دیوانه ام بهای لبخندت را با قلبم پرداختم فارغ از هر چیزی من در فکر تو ماندم به تو می اندیشم آری سهمم همین است از تو...
عیناکِ بحُسنِها یقفُ الکلامُ.. بسمتکِ تُحیی ورداً قد ذبل من الزمانّ.سخن، نزد زیبائی چشمانت بازمی ایستد.لبخندت، به گل هایی جان می بخشد که از روزگار پژمردند....
فقط لبخند بزن.لبخندت،تمام عمرم را «بخیر» می کند......
من برایت جان می دهمبرای لبخندت ، برای چشمانت که دنیای من است...
ترک ترک شده ام مثل خانه های قدیمیشبیه بغض بنان در ترانه های قدیمیاسیر دل زدگی های روزمره ام اماپراست دفترم از عاشقانه های قدیمیدلم گرفته برای تمام خاطره هاییکه ریخت نم نم آن روی شانه های قدیمیبرای دیدن لبخندت ای دلیل وجودمنمی رسند به دادم بهانه های قدیمیخیال و عطر لباس و صدای قهقه هایتاتاق پرشده از این نشانه های قدیمیهزارسال هم از رفتن تو بگذرد امابه سینه شعله ورست آن زبانه های قدیمی...
اگر اشتباه نکنم عاشقت شده ام اگر اشکالی ندارد بگذار عاشقت بمانم جای زیادی از زندگی ات نمی گیرم فقط لبخندت را تماشا کنم و دلم خوش باشد که خوشی...
لبخندت که مرا به مرگ می خوانَد ، کجاست ؟...
برای من لبخندتچشم نوازترین منظره ی دنیاست...وقتی میگویم نگاه ت را به دوربین بده،حالا بخندبی وقفه بخندتو فقط برایم بخندمن خودم از هزاران زاویه ثبتش میکنم......
لبخندت آخ لبخندت . . . همین کافیست جانان من ایمان آوردم !...
روشنایی چشمانتسیاهی دلم را چراغانی کردزیبایی لبخندتغصه های دلم را یکباره ویرانه کردچالِ گونه هایتتمام هستی ام را در خود جای کرد ای وای؛ لشکر سیاه پوش موهایتچه عاشقانه، قلب کوچک بی دفاع مرا،فتح کرد...
تو که لبخند زدی جهان زیبا شد...! آریا ابراهیمی...
من یقین دارم تقویم سال ها بی توورق نمی خورند هفت سین سفره بی سبزی حضورت چیزی کم خواهدداشت سال بی تو نونمی شودبلبل نمی خوانددرخت شکوفه نمی دهدهمیشگی باش عزیزدل که دلم سال هانوشودازحضورت که باشی ومن بخندم به لبخندت...
از وسعت لبخند توجان می گیرد زندگیبگذار لبخندتحال تمام روزهای مرا خوب کند...
پاریس به قهوه هایش معروف استهالیوود به فیلم هایشمن به عاشقانه هایمتو به لبخندت......
موهایت را،به دست باد که می دهی؛از معاشقه با تو سخن می گویند،گنجشککان شهر!!!...و من؛ بیشتر مومن می شوم، به معجزه ی لبخندت. سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
لبخندت دیدنیست جاناهم دل میبری هم جان رادیوانه می کنیویرانه می شومدرخشش چشمانت ستاره ای در دل شباین نگین رخشان عجب دل می برد ....
اگر احساس من در قلبت،ارزشمند می افتادکنار قهوه ی تلخ نگاهت،، قند می افتاداگر همسایگی، با چشم های تو، میسر بوداگر تصویر تو، هر دفعه با لبخند می افتادتماشایت، دگر در انحصار چشم هایم بوداگر این آرزو، با عشق و تو،هم بند می افتادمن هر فالی گرفتم تا ببینم،"دوستم داری"شدیدا حس وحال حافظ،آنجا گند می افتادچه حالی میدهد یکدفعه"میم مالکیت" راببینم بعد از اسم من فقط پسوند می افتادچرا سهم من از گلخندهایت،تاکن...
من برایت جان می دهم...برای لبخندت ، برای چشمانت که دنیای من است...
گفتی تو زیبایی ، زیباتر از گل هادر اوج تنهایی،شیداتر از گل هابی شک فریبایی ، خوش قد و بالاییدر چشم من ماندی،رعناتر از گل هاگفتی که لبخندت آرامش جان استمن با تو خندیدم،رسواتر از گل هااز بی کسی شاید آواره ات باشمدر خلوتی گاهی،تنهاتر از گل هامابین صدها گل پنهان اگر باشیدر خاطرم هستی،پیداتر از گل ها...
لبخندت...تفسیر شعرای مولاناست...با تو دلم گرمه...بی تو جهان تنهاست......
به تو که می رسم،و گونه های گل انداخته از شرمت؛تَرَک بر می دارددر دست هایم انار!♥ لبخندت،،، می شکوفاند روحم را! سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
درگیر نگاهت شد این فکر و خیال منچون قطره بیا بنشین بر نرمی بال منسوزنده تر از آتش عشق تو کشد شعلهمغرور و چه زیبایی ای خوش خط و خال منشیرینی لبخندت با چای چه می چسبد!قندم چه به کار آید؟ آرامش حال منسرمای زمستان را گرمای تو می بایدگرمای جنوبی تو، شرجی شمال منآن دل که ز من بردی آیا به کسی دادی؟این باشد از این لحظه موضوع سوال منگفتی: که تو کمبودی، داری و نمی فهمیگفتم: که تو کامل کن این نقص و زوال منماندی و برفت از...
لبخندت که غمگین شودتازه یادت می افتد برایآدم های بی ارزش زندگی اتچه تاوان سنگینی داده ای.!!...
من جامانده ام،درست همان جاکنار لبخندت!و از همان موقع بود که فهمیدمدیگر هیچ لبخندی مرا بر نخواهد گرداند ......
دل یک شهر را بردی تو با آن طرز لبخندتحسودی می کنم بر هرکه می بندد گلو بندتاگر چه دوستت دارم ولی با بغض می گویمکنار هرکه خوشبختی مبارک باد پیوندتعلی اکبر اسلامیان بیدل خراسانی...
برایم کتاب بخر،و صفحه ی اولش بنویس“برای لبخندت، موقع بو کردنِ برگه هایش” همین …...
لبخندت در این جهانمعجزه ای بوداز سوی پیامبری کههرگز ادعای رسالت نداشتو عشقناممکن ترین اتفاق زندگی امهمچون ایمان یک مسلماندر کلیسای یک کشور یهودی نشین ......
بجز دستت به دستانم پلی نیستشبیه گیسوانت سنبلی نیستبخند آرام و پر کن از بهارمبه زیبایی لبخندت گلی نیست...
حالم را نپرسراست بگویم تو را می آزارمدروغ بگویم خودم را.مرا مهمان نگاهت کندر آغوش لبخندت بگیرو در گوش جانم نجوا کنهیچ شبی نیست که سحر نداشته باشد...
تو مثل هیچ کس نیستینگاهت!لبخندت!چشمان دل فریبت!تو !قشنگ ترینزن تاریخیدر نگاهِ من...
مرا با شعر کاری نبود!طرح لبخندت را دیدم،حیف بود آن را نَسُرایم......