پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ماه پیشانی!بدوزستاره های مرابه شالت، پیراهنت، دامنتو امضا بزن لبخندت راپای لب های این شعر!«آرمان پرناک»...
درونِ چاهِ دلم خونستبِکِش طنابِ گلویم راکه خنده ات به دلم مانده...«آرمان پرناک»...
به لبخندت قسم جانم تو هستیعزیزم نور چشمانم تو هستی...
هر لبخندت ، با من گوید:دل مده به دست غم ، در این عالم ؛بنشین با عشق ،تا گل روید ،زین شب خزانی......
در قلبِ زمستانی امبهار پرورش می دهیبی آنکه بدانیبا هربار خندیدنت«آرمان پرناک»...
بخندبیشتر بخندنمی دانییک معجزه استگرمای لبخندتدل هر آدم برفی راآب خواهد کرد«آرمان پرناک»...
به تو که زل می زنماز قاب بیرون می آییلبخندت را بر لبم می کشینگاه می کنی به پیراهنِ مضطربمو با لحنی، عکسِ عقربه ها،از نبضِ زندگی می گویی ...«آرمان پرناک»...
آرام باش ودستت را به من بدهنمی خواهد خاطراتت را به خط کنییا هجاهجای دردهایت را تقطیع کنیچشم هایتهمه چیز را گفته اندچشم هایت، امانت دار خوبی هستند«آرمان پرناک»...
ساقه ی سبزِ دوست داشتنت..پیچک وار می پیچد؛بر نرده های بی رنگِ قلبم،تا با هر لبخندت،دشتی از شقایقهای وحشی در رگهایم بتپد...سرخ،آتشینتب دار. .....
فکر تو... در سرم فکر تو بود. که مرا خوابم برد. و تو پیدایت شد. مثل ان لحظه اول که نگاهت کردم. همان قدر قشنگ. به همان شیرینی.با همان لبخندت. که دگر باره ربودی قلبم. طرح لبخند تو بدجور دلم را لرزاند. و چقدر زود به لبخند تو محتاج شدم. هوس بوسه ز لبهای تو بدجور مرا مستم کرد. خواستم بوسه بگیرم ز لبت،که پریدم از خواب. و صد افسوس چقدر بد موقع، منو در خواب صداییم کردن....
ورده ورده پێخەنینەکانت مۆجزە بۆوا لە ئیبراهیم و ئیساشمبەر نەهات!ئاڵمیگی زیندو کەرد...◇ برگردان فارسی:لبخندت معجزه ای بودکه از ابراهیم و عیسی هم ساختنی نبود!عالمی را زنده کرد. زانا کوردستانی...
تو این سرمای زمستان با لبخندت کوچه ی دلم هوایش بهاری میشود...
آنقدر انس به آن شیرینی لبخندت دارم،که هوس دارم از کندوی عسل لب هایت،به اندازه ی نوک زبانی بچشم و بمیرم...مهدی بابایی ( سوشیانت )...
و لبخندتزیباترین سکانس زندگی من است...
مهمان کن امشب..به لبخندی مرا مهمان کن امشب نفس در سینه و لرزان کن امشببیا و آسمان را پر ستارهچنان ماه شب تابان کن امشبکه لبخندت هزاران شوق داردهزاران بوسه ای بر جان کن امشب...
چه زیبا بود لبخندتفریبا بود لبخندتز شوق عاشقی هر سوقلم زیبا و دیبا بود لبخندت...
با شیرینی لبخندت خورشید طلوع می کندو با نگاه پر مِهرت شکوفا می شود خنده هایم همچون غنچه های عطراگین یاس و می دود در تمام منغزال وحشی چشمانت و چه زیباست با توطلوع خورشید دُر افشان و چه زیباستگونه های شقایقکه تو آن رااز ساحل عشقبه ارمغان آورده ای بادصبا...
به من صبح بخیر نگو ، فقط لبخند بزن لبخندت تمامِ عمرم را بخیر می کند ......
بودنت را دوست دارم دیدنت را بیشترلابه لای هر غزل رقصیدنت را بیشترعطر شبهای پاریس،جیکا، ولنسی معرکه ستدوست دارم من ولی عطر تنت را بیشتربین گلهای شقایق،لاله و شب بو و رزمایلم بوییدنت را چیدنت را بیشترطرح لبخندت میان قاب صورت دیدنی ستدوست دارم گرچه من خندیدنت را بیشتریک کمی نزدیک تر بنشین عزیزم چون که مندوستت دارم ولی بوسیدنت را بیشتر...
من جای همه اونایی که لبخند زدی و اونا سکوت کردن بهت میگم تو خیلی زیبایی...
بدهکاری به دستانمتصویر لبخندت را با عشق می کشم تابلوی قلبهنر چشمان توست ...
تو باشی و کمی هم بوسه بازی، آآآی می چسبد!هوایِ غُربت و مهمان نوازی ، آآآی می چسبد!مونالیزایِ لبخندت خرابم میکُنَد یارا!من و این لذِت تصویر سازی، آآآی می چسبد!نمازم را نمی خوانَم مگر در مسجدِ چَشمت!مُسلمان بازی و این بی نمازی، آآآی می چسبد!چه حالی میکنم در روستایِ گرمِ آغوشت!بهار و عشق و گرمایِ نفسهات، آآآی می چسبد!عسل ریزِ لبانَت را بنوشم پُشتِ یک بوسهو تو هِی دست و پایَت را ببازی، آآآی می چسبد!همین لحظه من و تو هر د...
هیچ دنیایی به زیباییِ دنیایِ چشمانت نیستچشم هایی که برنده تر از تیغ اندبه هرسو که می نگرم تویی،لبخندت ،نگاهت،صدایت و من غرق می شوم در رویایِ این همه بودنشعرهایم را بنگر که همه به عشقِ تو جاری می شوند،لبخندت انگیزه ای ست برایِ عبور از روزمره گی هایِ کسل کننده امنگاهت نور امیدی ست به زندگی امو اما صدایت....صدایت مرا بی دل می کند،بی جان می کند،حتی ثانیه هایم در یادِ تو نفس می کشند و تکرار می شوند،تمامِ لحظاتی که ازمن دور میشوی،...
من اگر بخواهم عشق را نقاشی کنم،چشمان رنگ شبت را بر بوم نقاشی طرح می زنم، غنچه ی لبخندت را نقش بر بوم می کنم....
سرباز توأمجامهٔ رزمم ، لبخندتسلاحم ، نگاهتمیدان نبردم، دل آدم های حسوداین سو منِ تنها و آن سو جهانیچاره ای نیست باید که بدانندفرمانده تویی......
غزلقافیه می چینم با گلواژه های لبخندتغزل سینه ریز پروین می شود....
نگاهت ، کلامت ، سکوتت ، لبخندت ، گریه ات ، فراقت و حتی شوق دیدارت هم مرا می کشد . تقصیرتو نیست . من کشته مرده تو به دنیا آمده ام ....
من اگر بخواهم عشق را نقاشی کنم،چشمان رنگ شبت را بر بوم نقاشی طرح می زنم،غنچه ی لبخندت را نقش بر بوم می کنم....
انار ترک خورده ست، --لبخندت!می کِشاند به خوردن پاییز نگاهم را... سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
هر روز در خیالم پرسه میزنی عاشق دیوانه ام بهای لبخندت را با قلبم پرداختم فارغ از هر چیزی من در فکر تو ماندم به تو می اندیشم آری سهمم همین است از تو...
عیناکِ بحُسنِها یقفُ الکلامُ.. بسمتکِ تُحیی ورداً قد ذبل من الزمانّ.سخن، نزد زیبائی چشمانت بازمی ایستد.لبخندت، به گل هایی جان می بخشد که از روزگار پژمردند....
فقط لبخند بزن.لبخندت،تمام عمرم را «بخیر» می کند......
من برایت جان می دهمبرای لبخندت ، برای چشمانت که دنیای من است...
ترک ترک شده ام مثل خانه های قدیمیشبیه بغض بنان در ترانه های قدیمیاسیر دل زدگی های روزمره ام اماپراست دفترم از عاشقانه های قدیمیدلم گرفته برای تمام خاطره هاییکه ریخت نم نم آن روی شانه های قدیمیبرای دیدن لبخندت ای دلیل وجودمنمی رسند به دادم بهانه های قدیمیخیال و عطر لباس و صدای قهقه هایتاتاق پرشده از این نشانه های قدیمیهزارسال هم از رفتن تو بگذرد امابه سینه شعله ورست آن زبانه های قدیمی...
اگر اشتباه نکنم عاشقت شده ام اگر اشکالی ندارد بگذار عاشقت بمانم جای زیادی از زندگی ات نمی گیرم فقط لبخندت را تماشا کنم و دلم خوش باشد که خوشی...
لبخندت که مرا به مرگ می خوانَد ، کجاست ؟...
برای من لبخندتچشم نوازترین منظره ی دنیاست...وقتی میگویم نگاه ت را به دوربین بده،حالا بخندبی وقفه بخندتو فقط برایم بخندمن خودم از هزاران زاویه ثبتش میکنم......
لبخندت آخ لبخندت . . . همین کافیست جانان من ایمان آوردم !...
روشنایی چشمانتسیاهی دلم را چراغانی کردزیبایی لبخندتغصه های دلم را یکباره ویرانه کردچالِ گونه هایتتمام هستی ام را در خود جای کرد ای وای؛ لشکر سیاه پوش موهایتچه عاشقانه، قلب کوچک بی دفاع مرا،فتح کرد...
تو که لبخند زدی جهان زیبا شد...! آریا ابراهیمی...
من یقین دارم تقویم سال ها بی توورق نمی خورند هفت سین سفره بی سبزی حضورت چیزی کم خواهدداشت سال بی تو نونمی شودبلبل نمی خوانددرخت شکوفه نمی دهدهمیشگی باش عزیزدل که دلم سال هانوشودازحضورت که باشی ومن بخندم به لبخندت...
از وسعت لبخند توجان می گیرد زندگیبگذار لبخندتحال تمام روزهای مرا خوب کند...
پاریس به قهوه هایش معروف استهالیوود به فیلم هایشمن به عاشقانه هایمتو به لبخندت......
موهایت را،به دست باد که می دهی؛از معاشقه با تو سخن می گویند،گنجشککان شهر!!!...و من؛ بیشتر مومن می شوم، به معجزه ی لبخندت. سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
لبخندت دیدنیست جاناهم دل میبری هم جان رادیوانه می کنیویرانه می شومدرخشش چشمانت ستاره ای در دل شباین نگین رخشان عجب دل می برد ....
اگر احساس من در قلبت،ارزشمند می افتادکنار قهوه ی تلخ نگاهت،، قند می افتاداگر همسایگی، با چشم های تو، میسر بوداگر تصویر تو، هر دفعه با لبخند می افتادتماشایت، دگر در انحصار چشم هایم بوداگر این آرزو، با عشق و تو،هم بند می افتادمن هر فالی گرفتم تا ببینم،"دوستم داری"شدیدا حس وحال حافظ،آنجا گند می افتادچه حالی میدهد یکدفعه"میم مالکیت" راببینم بعد از اسم من فقط پسوند می افتادچرا سهم من از گلخندهایت،تاکن...
من برایت جان می دهم...برای لبخندت ، برای چشمانت که دنیای من است...
گفتی تو زیبایی ، زیباتر از گل هادر اوج تنهایی،شیداتر از گل هابی شک فریبایی ، خوش قد و بالاییدر چشم من ماندی،رعناتر از گل هاگفتی که لبخندت آرامش جان استمن با تو خندیدم،رسواتر از گل هااز بی کسی شاید آواره ات باشمدر خلوتی گاهی،تنهاتر از گل هامابین صدها گل پنهان اگر باشیدر خاطرم هستی،پیداتر از گل ها...
لبخندت...تفسیر شعرای مولاناست...با تو دلم گرمه...بی تو جهان تنهاست......
به تو که می رسم،و گونه های گل انداخته از شرمت؛تَرَک بر می دارددر دست هایم انار!♥ لبخندت،،، می شکوفاند روحم را! سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...