شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
در دل جاده ی پاییزی، زیر سایه ی بارانلبخندها و آغوش های گرم، پناهی از طوفانجهان در گرداب غم، اما دلی که شاد استرنگ های پاییز بر قلب ها نقش می بندندعشق، چون درختی ریشه دار در خاک زندگیغم ها می رقصند زیر باران سرد،اما عشق، شمعی است که در شب می درخشدشکی نیست، اینجا کنار همدل هایمان به لطیف ترین شکل ممکنترانه ای از عشق و امید می خوانندو بوی باران، نمادی از پیوند مادست در دست، با میوه های حقیقتاین جاده ی پاییزی ما را به هم می ر...
عاشقان، عاشقان تازه به تازه از بهاران چه خبر ؟از بهار، از گل و باغ و بوی باران، چه خبر؟ چه خبر از بهاران؟_برشی از ترانه...
بوی باران ، بوی پسته ، بوی سیبخنده ات امّا انار دیگری است . حجت اله حبیبی...
world day poetyخورشیدکه قهر می کندباز پنجرهپرده را می کشدپاییز با بغلی از داوودی های بنفشمی ایستدتا بوی باران راناشتا سر بکشمفنچی از تنه ی گیلاس می افتدآیاعلفزار برهنهزخم هایش را بهار می کند؟وحالا من به پرواز خیره امفنچیکه بوی د اوودی ها رابه باد می سپاردو پنجره ای که بر سایه ی آفتاب بوسه می زندرؤیا سامانی...
عشق چیزی است که نمی توانی توصیف کنیمانند ظاهر یک گل رزبوی بارانیا احساس جاودانگی...