سه شنبه , ۶ آذر ۱۴۰۳
این جاده مال تو و تنهاییته ممکنه بقیه بیان و کنارت راه برن ، ولی هیچکس نمیتونه این راهو برات طِی کنه...
حسم مث ادمیه ک از تنهایی اعصابش خراب شدو فندکشو ترکوند اما یادش نبود سیگارشو روشن نکرده...
تنهایی چیزهای زیادی به انسان میآموزد اما تو نرو ، بگذار من نادان بمانم...
تنهایی، چه از نظر منطقی چه از نظر تجربی، ربطی به تنها بودن ندارد. آنچه درباره تنهایی مهم است شمار افرادی نیست که دوروبر آدم هستند، بلکه احساسی است که فرد از رابطهاش با دیگران دارد ...لارس اسوندسن | فلسفه تنهایی...
من که در لختترین موسم بی چهچهی سال تشنهی زمزمهام ، بهتر آن است که برخیزم ، رنگ را بردارم ، روی تنهایی خود نقشه مرغی بکشم ......
هر شبمرور میکنم تو رااشک می ریزم،صدایت میکنمتو_نمی_آییو دوباره در آلاچیق دنج تنهاییکز کرده و آرام می میرم!!!و باز دوباره فرداسراغت را می گیرم......
پُر غرور مى رفتطورى که انگارهمه صف کشیده بودند براى داشتنتشآخرین بارى که دیدمشاو از تنهایى دق کرده بود ومن از نداشتنش...
دستِ تنهاییات را به سوی هیچکس دراز نکن ، تا منت هیچ خاطرهی اشتباهی بر سر بی کسیات نباشد ......
نمیخواستم تنهایی را به تن کنم خودت بُ ر ی دی...
تنهایی را ترجیح بده به تنهایی که روحشان با دیگریست ! تنهایی تقدیر من نیست ، ترجیح من است ......
تنهاییت را بچسب...بیخیال آدمها...دل بستن به آدمها فقط درد دارد......
حال ابری ام باران می خواستتا زمزمه نبودنت را بخوانمکه شاید آسمان دلمکمی سبک شودمن تو را دوست داشتموقتی قلبم پر از اعتماد شده بودمن تو را می خواستموقتی کرشمه هایتهر لحظه بهار را می آوردراستش را بگویممدت هاست دیگر اشک نمی ریزمبا رفتنت آنقدر مفلوک شده ام کهزندگی از من دست کشیده باشدمن یک تنهایی بزرگمهر صبح بیدار که می شوماز خودم خداحافظی می کنم...
در غربت مرگ، بیم تنهایی نیستیاران عزیز آن طرف بیشترند...
از پشت پنجره اولین برف زمستانی را نگاه میکنمخانه گرم گرم است اما بدنم از سرما میلرزدنمیدانم از برف است یا از تنهاییبرای خود چای میریزم پتو را بدورم میپیچم شاید کمی گرم شومبی فایده است دستانم پاهایم چون تکه ای از یخ سرد سردندبه تو فکر میکنم آه میکشم بخود میگویمیکی باید باشدیکی که دستانشآغوششنگاهشاحساسشگرمابخش زندگیت باشدیکی مثل توتویی که ندارمت . . ....
مثلِ آن مردابِ غمگینیکه نیلوفر نداشت....!!حالِ من بد بود اماهیچ کس باور نداشت...!خوب می دانم؛که تنهایی مرا دِق می دهد...!عشق هم در چنته اشچیزی از این بهتر نداشت......
یکشنبه غم انگیز ... تا شب دوام نمی اورم در تاریکی و سایه ... تنهایی مرا می ازارد با چشمانی بسته تو از کنارم میروی تو ارامیده ای و من تا صبح منتظر سایه های مبهمی را میبینم از تو خواهش میکنم به فرشته ها بگویی مرا در اتاقم تنها بگذارندیکشنبه غم انگیزچه بسیار شنبه ها تنها در سایه ها و من امشب خواهم رفت چشمانم چون شمع پر فروغی می درخشد دوستانم برایم گریه نکنید که مزارم نور باران است به خانه باز میگردم جانم به لب رسیده است در سرزمین سایه ها تنها بخواب ...
کاش تنهایی پرنده بود...گاهی هم به کوچ فکر می کرد!...
می شود تنهایی بچگی کردتنهایی بزرگ شدتنهایی زندگی کردتنهایی مُردولیقهوه ی غروب های دلگیر جمعه را که نمی شود تنهایی خورد !...
بمان تنها که تنهایی به این تن ها شرف داردچه رفتن ها که می ارزد به بودن های پوشالی...
سخت است که تنهایی خود را بچلانیتا چکه کند تنهایی از گوشه ی چشمت...
تنهایی هایم را نوشتمنخواندیفریاد زدمنشنیدیبا بریل می نویسمکاش لمسش نکنی...
سرشارم از تنهاییو پنجره امضرب بارن نیست...
هیچ رابطهای قادر نخواهد بود تنهاییِ ما را از بین ببرد؛ هر یک از ما در هستی عمیقاً تنهاییم....
هوا هوای جداییهوای تنهاییست ......
شعری را اگر فهمیدیبدان که بسیار غمگینیو با شعری اگر زیستیبر تو بشارت بادکه روزی در تنهایی خواهی مُرد......
چقدر زیباست کسی رادوست بداریمنه برای نیازو نه از روی اجبارو نه از روی تنهاییفقط برای اینکه ارزش دوست داشتن دارد......
من عاشق تنهایی ام تنها بشم اما تو باشی...
مخترع تنهایی کیه؟؟ بیاد ببینه من گند اختراعشو دراوردم...
Love when youre readNot when youre lonelyفقط وقتى آماده اى عاشق شو؛نه وقتى که تنهایى!...
مخترع تنهایی کیه؟؟ بیاد ببینه من گند اختراعشو درآوردم...
این روزها همه آدمها درد دارند… درد پول درد عشق درد تنهاییاین روزها چقدر یادمان میرودزندگی کنیم!!...
تنهایی نام دیگر پاییز استهر چه عمیق تربرگ ریزان خاطره هایت بیشتر......
گاهی تنهاییزیباترین اتفاق دنیاست......
تنهاییت را بچسببی خیال آدمها..وابستگی فقط درد دارد!!....
تنهایی یعنی :شب یلدا تمام شب رادیو گوش بدی و فقط ایرانسل بهت پیام تبریک بده . . ....
من بلندای شب یلدا را ، تا خود صبح شکیبا بودمشب شوریده ی بی فردا را ، با خیال تو به فردا کردمچه شبی بود …. ، عجب زجری بود ….غم آن شب که شب یلدا بود...
شب یلدای من آغاز شد…نه سرخی انار نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانه…بی تو یلدا زجر آور ترین شب دنیاستبی من یلدایت مبارک...
آری امشب شب یلدا استشب فال…..شب عشق…..شب هندوانه…..وشب آزادی وشب رهاییچیزی به یادم نمی آید ، جز اینکه ، امشب شب تنهایی من استیلدایت مبارک...
یادم باشد که تنهاییم را برای خودم نگه دارم ، و بغضهای شبانهام را برای کسی باز گو نکنم ، تا ترحم دیگران را با اظهار علاقه اشتباه نگیرم ، یاد من باشد که فقط برای سایهام بنویسم ......
تف به این تنهایی که داره با اینترنت پر میشه لایکم نکردی نکردی ولی تف یادت نره...
گفتی میخواهم تنها باشم ؛دلبر جان ؟آغوش من پر است از تنهاییبیا کمی تنها باش ...️️️...
و اما عشق...تاوان مهیبِ تنهایی ست...️️️...
ما معنی زندگی رو به تنهایی حس نمیکنیمباید برای درکش یه همراه داشته باشیم...️️️...
نیمکت/بو می کشد/تنهایی را/پارک/خیس شده است...
بعضی وقتا،شریک تمام خاطراتت تو زندگیفقط یه شماره خاموشه......
برّه باشیگرگ روحت میشوندگرگ باشیحسّ تنهایی شکارت میکند....
بعدِ رفتنت/ دیگر/گرم نشد دستم/مشتی خاطره/رودی از اشک/تنهایی ، گیسوی شب را میبافد...
مداد/تنهایی را کلاغ پر می برد/کلمه ها به خط...
بهتنهایی گرفتارند مشتی بیپناه اینجامسافرخانه رنج است یا تبعیدگاه اینجاغرض رنجیدن ما بود - از دنیا - که حاصل شدمکن ای زندگی عمر مرا دیگر تباه اینجا...