مداد/تنهایی را کلاغ پر می برد/کلمه ها به خط
همین باد/پاییز را زمین زد/تن زخمی زنجره ها
در من سرد شد دو فنجان چای که قرار بود با هم بنوشیم
سُرخیِ پیراهنت / که پاشیده شد /خیابان / شکوفه زد!
تندتند مینویسد / شب... / گریه / خاطرات را، آب و تاب میدهد
شراب/روی پا ایستاد/برای چشم هایتو/نه خدا خوابید/نه من
دوبرگ/روی نوک سینه ی پاییز/باد دست بردار نیست
سودای سفر/ راه را سنجاق کرد زمان ایستاد راه رفت.
چقدر بگویم موهایت را ببند دلم را باد دارد میبرد.
شعرهایم مثل دامنت کوتاه باد که می وزد شاعرترمی شوم
ماه از یقه ات بیرون آمد شب راهش راگم کرد دکمه ات راببند
اجنه های رودخانه سنجاقم کردند وگرنه ماوایم دریابود
گنجشک/می خوانَد/گلوی پنجره /می شکوفد/سپیدی/جارو می کشد/کوچه ها را
هنوز/ سکوت/ ریخته در خیابان/پرت می شویم/ از این سکوت/به آن سکوت
تکه ای نان کمی نمک گرسنگی برد برکت سفره را
ابرهای سیاه ره آورد آورده اند زنبیل زنبیل شب روی شانه ی روز بلند
تشنگی مفرط روزنه ها/ تماشایی است/ پاییز
تماشایی است/ جابجایی/پاییز برگ ریز
آرام آرام/ عبور کردم از مرداب/ زیر برگ های نیلوفر/ صدای بوسه ی اردک ماهی ها
آغوش آغوش/می ریزند بدون بوسه/گریه ی درختان
من وغروب/روی یک خط ایستاده ایم/سبز شد برنج
پیراهنم بوی تورا میدهد ازبس که خیالت را شبهادرآغوش دارم.
روز،،،/حیران شد/حیران،،،/از کنارش/عبور کرد/محبوبه ی شب
گفتی میز را بچین / می آیم / چقدر برف نشسته روی صندلی