آنچه آدم را پیر می کند،نگاه به گذشته و حسرت فرصت های از دست رفته است.حساب وکتاب روزهای گذشته آدم را زود پیر می کند و جز بینی تیرکشیده و چشمان حریص و بی فروغ چیزی از او باقی نمی گذارد.
رنگ سال گذشته را دارد،همه ی لحظه های امسالم سیصد و شصت و پنج حسرت را،همچنان می کشم به دنبالم قهوه ات را بنوش و باور کن من به فنجان تو نمی گنجم دیده ام در جهان نما چشمی، که به تکرار می کشد فالم )): یک نفر از غبار...
روسری های تو باعث شده زنبور عسل جای گل، حسرت و اندوه به کندو ببرد
اگر نبوسم حسرت اگر ببوسم شرم شب خجالت من از لب تو در راه است ...
عاشقی دل می دهد؛ معشوقه ای دل می برد.... بُرد در بُرد استو من مشغول حسرت بُردنم...
حسرت یه عشق واقعی موند رو دلمون آقای قاضی...
آدمهای منفی به پیچ و خم جاده فکر میکنند و آدم.های مثبت به زیباییهای طول جاده … بلاخره هر دو ممکنه به مقصد برسند، اما یکی با حسرت و دیگری با لذت ...
بهترین انتقام در اوج بودنه ! انقدر خودتونو بکشید بالا که برای همه آرزو بشین و برای اون کسی که ترکتون کرده حسرت ..
خداحافظ! خداحافظ! سفر خوش، راه رؤیا باز پس از تو قحطی لبخند، پس از تو حسرت پرواز
پدرم آدم برفی بود که در حسرت شال و کلاهی برایمان قطره قطره آب شد
مادر به تو فکر می کنم ، دوست دارم آغوشم بوی تو را بگیرد ، چه کنم این تنها دلخوشی من است... گاه در خیالم جان می گیری ، من زمان را نگه می دارم داد می کشم حالا مادر دارم ، تو هستی ، عقده ی دلم را خالی...
اگه دیدین یه نفر پشت شیشه قنادی میره تک تک کیک ها رو با حسرت نگاه میکنه آخرشم هیچی نمیخره و میره بیرون نه فقیرِ نه دیوونه فقط یه بدبخت که رژیم داره
مامان روزها با خودم کلنجار میرم که بخاطر تو زیبا زندگی کنم! بخندم،به ساز دنیا برقصم! اما یه لحظه،یه خاطره با یه عالمه حسرت همه چیزو خراب می کنه امروز روز مادره و چقدر جایت کنارم خالیه اما باور دارم و خوشحالم جای خوبی هستی روزت مبارک فرشته ی آسمانی
یکی بهم گفت میخوای بری بهشت؟ گفتم نه، اونجا فقط جای مادراس!!! گفت: مگه نمیخای کنار مادرت باشی؟ گفتم: نه دیگه... این دنیاشو ازش گرفتم، جوونی و روزای خوبشو واسم گذاشت!!! پیر شد تا من جوون شم زشت شد تا من خوشگل شم غصه خورد تا من بخندم کهنه پوشید...
رو سنگ قبر ما بنویسین حسرت کادوی ولنتاین رو دلشون موند
دنیا!!! بازی هایت را سرم درآوردی گرفتنی هاروگرفتنی دادنی هاروندادی حسرت هاراکاشتی زخم هایت را زدی دیگربس است چون دیگرچیزی نمانده بگذاربخوابم محتاج یک خواب بی بیداریم...
چه آرزوهایی که با رفتنت برایم حسرت شد حسرت.....
سلام بر وفاداران؛ به آن ها که هنوز بر سفر کردهشان پابندند، به آن ها که سر در گریبان اند، به عاشق ها که نگاه میکنند حسرت میمکند و پوست لبشان را خوراک دندان هایشان میکنند و بغض به خورده گلو میدهند و همیشه به جایی خیره میمانند .. سلام...
دلم برایت تنگ است برای دیدنت نمیدانم الان کجایی و داری چیکار می کنی وقتی دلتنگ کسی باشی تمام خاطرات با او کلافه ات میکند خاطره ها هی به سراغت می آیند و تنها چیزی که از یادها باقی می ماند، حسرت و آه و درد است .
برای هر کسی یه اسم توی زندگیش هست که تا ابد هر جایی اونو بشنوه ناخودآگاه برمیگرده به همون سمت ! یا از روی ذوق ، یا از روی حسرت ، یا از روی نفرت ...
دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیب عاجز آمد که مرا چاره درمان تو نیست
از کسی که دوسش داری ساده دست نکش حسرتش دیوونت میکنه...! ️️️
عمر گذشت ، وز رُخَش سیر نشد نظارهام حسرت او نمیرود از دل پاره پارهام ...
روزی که اینچنین به زیبایی آغاز میشود از برای آن نیست که در حسرتِ تو بگذرد تو باد و شکوفه و میوهای ، ای همهی فصولِ من ... بر من چنان چون سالی بگذر تا جاودانگی را آغاز کنم ...