متن تب عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تب عشق
گاهی عشق شبیه نسیمیست که بیصدا میوزد، بیاجازه وارد میشود، و بی آنکه بفهمی ، تمام وجودت را تسخیر میکند. تو همین نسیمی بودی !
- غسان کنفانی میگه :
«تو اما وارد رگهایم شدی، و همه چیز تمام شد...
و خیلی سخت است بخواهم از تو شفا یابم.»
و...
خداحافظ، تمامِ عاطفه، در بیسرانجامی؛
که از دنیای قلبم، خوب میدانم، که میدانی!
دلم با تو؛ دلت با من؛ ولی، تقدیر، این باشد؛
خداحافظ کنی؛ امّا، نهالِ مهر، بنشانی!
به پیوسته، کنم یادت؛ به همواره، کنی یادم؛
بسوزم در تبِ عشقی؛ که «تو»، خود، مَنْشَأ آنی!
زمانی که: شدم لبریزِ عشقت
وَ شد مهرت فقط، همّ دل و، غم
کشیدم با تبِ احساسِ سینه
تو را در دفترِ آغوشِ قلبم
دگر هرگز نخواهی رفت، بیرون
از این سینه؛ از این قلب و، از این دم
گلِ جانخیزِ دلم هستی
نفسانگیزِ دلم هستی
ماورای تبِ رویاها
مهرِ سرریزِ دلم هستی
آمدی با انرژی بسیار؛
و با بارش بوسههایت،
لبهای تفتیده در تب عشق را،
طراوت دادی؛
و شیرهی احساست را،
نثار صداقت سینهام نمودی!
عشقت بدمد، تاب و تبی، در تبِ من
گلبوسه زند؛ مِهر دمد، بر لبِ من
من رسم کنم، با دلِ خود، نقشهی عشق
حسّت بشود، اسمِ شبِ هر شب من
هر گوشهی دل، داغ شود، با تبِ عشقت
گلبوسهی جان، شاد شود، با لبِ عشقت
احساس بگیرد، عطش از: غنچهی لبهات
بیتاب شود دل، به تمامِ شبِ عشقت
در سر مرا امشب تب آن عشق سوزان است
"آغوش خود را باز کن فصل زمستان است"
بگذار تا وارد شوم در خانه قلبت
وقتی هوایم بی حضورت سخت بوران است
ما مثل یک روحیم اما در یکی پیکر
با تو تمام فصلهای من بهاران است
دلگرم هستم کاملا؛ گر، گرم باشی
با این دلِ تنهای من، در، اوجِ سرما
تب کن برایم؛ تا که من هم با تبی ناب
قسمت کنم حسّ دلم را با تو تنها
آتشفشانِ قلبم،❤️
در آتشِ عشق،❤️
میلِ فوران دارد؛❤️
دلش میخواهد:❤️
مذابهای سینهام را،❤️
تا دورترین کهکشانها،❤️
منتشر سازد؛❤️
و به اجرامِ گداختهی آسمانها،❤️
بفهماند:❤️
چقدر سوزان است؛❤️
و چه اندازه میسوزد؛❤️
در تب و تاب عشقی ناب!❤️
بدنم داغ و سرم گرم و تنم میسوزد...
به گمانم بوسه از لبهای تو آتش به جانم زده است...