متن دلنوشته خاص
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته خاص
بهزاد هوای پرواز داشت...
پرواز از خود...
پرواز از دنیا...
پرواز از این همه بی حاصلی عمر...
پروازی برای ابدی شدن...
بهزاد یک مرد بود... یک پدر... یک انسان...
بهزاد غمگین بود... شاید مثل هزاران مرد تنها و بی دفاع...
بهزاد روزی در بی وفایی های دنیا جامانده بود...
یکی...
تلاشت را، هیجانت، شادی و تمام انتظارت را که تمام حرف هایت، کارها و نگاهایت می بینند را در یک لحظه نابود می کنند.... با بی رحمی تمام این کار را می کنند....
روزگار غریبی ست...
جان را در پستوی خانه پنهان میکنیم
انسانیت را در اعماق خاک...
شب را روز سپری میکنیم روز را شب
انگار نه انگار....
در خیالم هم نمی گنجید ترس همزاد من باشد
بعضی کلمات آنقدر عُمق دارند،
که ما را در خود غرق می کنند؛
مانند یک باتلاق عمیق...
بدونِ راه نجات!
دهقان مزرعه دلِ من کیست؟
این مزرعه پر از علف هرز است!
یادت باشد!
اگر باران نبود،رنگین کمانی هم وجود نداشت!
ماهے در آب لبخند داشت
زندگی هوا نفس جرئت داشت
از آب که بیرون آب آمد به شوق او
یک طعمه برای مرگ او قدرت داشت
دوست داشتن فایده ای ندارد
وقتی قلب دیگر اِحیا نشود
چه فایده ای دارد پیوندش با دیگری ؟!
گفتم می گذرد اما آنچه گذشت عمرم بود
یلدا حقوردی
هاوژین در کوردی یعنی:
کسی که دلیله زندگیمه
کسی که بودنش زندگی میبخشه!
به نظرم خیلی کلمه ی دلبریه ...
جایی که احساس میکنی تمام دنیا بر علیه توئه، درست همون جائیه که بزرگ میشی، قدرتمند میشی و یاد می گیری چطور تنهایی قوی باشی...!
گاهی یه سری مراسما
یاد آور اتفاقات تلخی هستن
گاهی نبودنا رو به رخ می کشن
گاهی هم بودنای پوشالی را
همیشه در اوج تنهایی اطرافم را که می نگرم کسی را نمی بینم جز قلمی که به یادگار در دست من مانده است.
متن امیررضا بارونیان
من یک زن هستم !
وقتی وارد دهه چهارم زندگی خود شدم و سی سالگی را چشیدم متوجه شدم آنقدر پخته و آبدیده شده ام که حتی می توانم به جوانتر از خودم کمک کنم یا پندهایم این بار برای بزرگتر از خودم نیز مفید خواهد بود . پندهایی که...