متن دلنوشته عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته عاشقانه
اجازه هست؟
میخواهم دوستت داشته باشم
میخواهم عاشقت باشم
میخواهم لب هایم را
سوار بر بالِ واژه های عاشقانه یِ همین شعر کنم
تا وقتی که تو می خوانی اش
بی اختیار ببوسمت...
میخواهم مست از عطر تنت شوم
خیالت، طعم خواستن میدهد
نفس هایت، عطر عشق میدهد
وَ لبت،...
با کدامین الفاظ تو را وصف کنم!؟
چگونه جنگل های کلاردشت و زرد و نارنجیِ به هنگامِ غروب خورشید را در یک کلمه جای دهم که بشود چشمانت...
یا چگونه از رقصِ پیچک وارِ موهایت بگویم؟!.
هنگامِ وصفِ تو
واژه ها عاجز می شوند
فرهنگ لغت به هم می ریزد...
کاش میشد بهت بگم
که من قرار نیست جایی برم،
قراره تا آخرین لحظه زندگیت
گرمای تن منو دایره وار دور وجودت حس کنی...
حتی اگه ازت دور باشم..
کاش میشد بگم من آدم موندنم،آدم کم نیاوردن آدم تورو خواستن...آدم عاشقانه های تو
و هیچکس نمی تونه جای منو...
کاش می شد روی ماهت رو نگارم من ببینم
روزها وساعت ها کنارت بنشینم
من باشم و تو و موج دریا و ابر باران
دور از همهمه وچشم ها خدایا میشود
می رَوی
اَما نِمیدانی با رَفتَنَت
تَمامِ وُجودَم را با خُود میبَری
دَریغا اَز اینکِه نَزد تو شِکایَتی کُنَم
اَما بِه مَن قُول بِدِه
دَر دوریِ مَن مُراقِبِ وُجودَم باشی.
عصر جمعه
یعنی دَم نوشی از دلتنگی
در فنجانی به رنگ امید
امیدی از جنس شروع...
عصرهای جمعه بیا
بیشتر داشته باشیم
هوایت را ، هوایم را
مهرت را با عشقم درآمیز
و مرا مهمان قهوه ای کن
که با عشق دم کشیده است
بخند در چشمانم
فدای ناز نگاهت...
نگارم!
از تو که می نویسم
عطر شب بو اتاقم را می آکند.
تو کنارم نشستی و غزل هایم را می سرایی
و من با تو ردیف که هیچ قافیه هم کم نمی آورم.
شهناز یکتا
من عاشق همان لحظاتی هستم
که در نامه هایت با کلمات مرا نوازش می کنی
مگر از این احساس بهتر هم هست...
این روزها کمی بیشتر از حدِ معمول دلتنگت می شوم!
دلتنگِ آغوشت، که همچو پناهگاهِ امنی ست، برای ناامنیِ این روزها
دلتنگِ حرف هایت، که مرحمی ست برای زخم های دلم
دلتنگِ خنده هایت، که امیدبخش زندگانی ام است
و چشمانت، مانند کهنه شرابی ست، که عجیب مرا مست می...
بهترینِ قَلبم...
زندگی بدون تو آنقدر دشوار است، که می ترسم فراموشت کنم، میترسم فراموشت کنم و دیگر زنده نباشم، تنهایم بگذاری و بدون تو بمیرم، من میترسم با فراموش کردنت خودم را از یاد ببرم!
تمام ترسی که از این زندگی دارم، تو هستی...!
اگر خدایی نکرده تو را...
من از تو آویخته ام ، از چادر نماز شبت
که پر از شکوفه های بادام است.
دوست دارم تمام نفس هایت را در گوشم زمزمه کنی ، ای روح مقدسی که تسخیرم کرده ای.
شاید آدمی به زمین تبعید شده است، اما من بهشت را روی همین زمین یافتم....
وقتی به تو فکر میکنم
شگفت زده میشوم
نگاهت
صدایت
رنگ مویت
خط لبت
تمام اینها دست به دست هم
می دهند تا مرا به سوی
شگفتی بکشانند
من تمام احساس و عشقم رو به پای تو میریزم
تا هیچوقت کسی مثل من نتونه دلتو بلرزونه،
تموم واژه هارو برات پشت سرم هم صف میکشم و از عاشقانه هام برات می نویسم
تا دیگه هیچ کلمه ای قلبتو اکلیلی نکنه .
اونقدر وجودت رو سرشار از آرامش میکنم...
در پس این همه زخم عمیق
و دردهای رو به صعود
برای تو می خندم...
برای تو جنگل وحشی دلم اهلی می شود.
خلوتگاه سایه ام با شب بی ستاره
آفتابگردان می شود رو به سوی طلوع تو...
اصلا
فرشته می شوم و قلب ساعت ابری را
به وقت رنگین...
❤️🥀
تو خنکی اونور بالشتی،
چای بعدکار،
سیگار نیمه شب،
تو اولین بارون پاییزی،
بوی کتابای نو،
بغل شدن، وسط گریه،
بوی خاک بارون خورده،
تو شیرینی اولین حقوقی
بوی خوب لباس نو
تو بوی یاسی
آب رو آتیش
رنگین کمون بعد بارون
تموم چیزی که من از دنیا می...
ای تنها بهانه نفس ها یم
تا کی در حسرت نگاهت باشم؟
پس کی از کوچه پس کوچه های
دلتنگی عبور می کنی؟
هرچند از تو دورم
ولی دلم را می ربایی
تو در کدام ساحل عشق بوده ای؟
اگر بگویی نمی دانم
یقین میکنم که مرا دوست نمی داری
تو میدانی که عشق برایم همان لبخند زیبای تو است
زندگی برایم همان آغوش گرم ومهربان تو است
و بهترین حس همین دوستت دارم هایی است که از اقیانوس قلبم برای تو سرچشمه می گیرد
تنگیِ شدیدی رو تویِ ریه هام حس میکردم، هوا برام کم بود،
نفس برام کم بود،
خفگی با اون دوتا دستِ زمختِ هیولاوارش چنبره زده بود دورِ ریه هام،
دورِ قلبم،
فشار میداد،
فشار میداد با نهایت توانش.
فشار شدید و شدیدتر شد.
احساسِ سبکی کردم،
دیدم پاهام رویِ زمین...
آشوب نبودنت ک به جانم رخنه می کند
باید دَوید تمام فاصله ها را تا تو.. .
به وقتِ نبودنت، تکرارِ حرف و کلام و شعر و موسیقی، چاره نیست آشوبِ مرا...
چاره، گِره دستان توست در دستانم
چاره، نگاهِ چشم در چشم توست در چشمانم
چاره، آرامش کلام توست...
توهمیشه وهمه جادرمن حضورداشته ای...
در وسطِ خنده هایم،
در درون بغض هایم،
در میانِ اشک هایم...
باخیالت،درخلوتِ ذهنم وجب به وجبِ این شهرِشلوغ راقدم زده ام
بغض کرده ام،
باریده ام.
من بارهاوبارها با تصورِ رفتن ها و نبودن هایت،
گریه نکرده ام،بلکه جان کنده ام؛
وبایادت تمامِ آهنگ...
روزی زیر یک سقف با تو عاشقانه زندگی خواهم کرد.
نمیدانم
نپرس
کی
کجا
و چه جور ...
اما
یک جایی
در اعماق قلب من و تو
انگار شعله ای خاموش نشدنی
زیر خروارها غم سوسو میکند .
اه از این سکوت ممتدِ
میان من و تو!
خوب میدانیم
چه...