متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
بامن اگرنمے مانے
یادت رابامن بگذار
دوستم اگرنمے دارے
نگاهت رابامن بگذار
من بایادتوزندگی هاکرده ام..!
..نگین رازقے..
جالب است....
با قلب آدمها بازی میکنند...
دیگران را عاشق میکنند....
قلب های را فریب میدهند.....
دختران را از درون میکشند......
و از خدا میخواهند قلب هایشان آرام یابد..!
پائیز آمده است
بیا دل هایمان را
کمی با آب باران بشوئیم !
بیا حرف هایمان را
رُک تر بزنیم !
قضاوت های بیجا را
پشت کوه هایی دور
پنهان بکنیم
کمی مهربان تر
صادق تر ،
کمی بیشتر عاشق بشویم
رعنا ابراهیمی فرد
ما زن ها ...
نه عشقمان را با ملاک ثروت انتخاب می کنیم
نه بدنی ورزیده و قد رشید
و ته ریش و عطر تلخ ...
در رویاهای پانزده سالگی مان مرد رویاهایمان این چنین بوده
ولی ...
ما عاشق کسی می شویم که بوی ماندن بدهد
کسی که بفهمد...
خسته بودم خیلی خسته...
دوست داشتم در کوچه ها قدم بزنم، زیر درخت های زرد شده. دوست داشتم حرف بزنم حتی با خودم؛ اما من مرده بودم!
مدت هاست که زیر انبوهی از غم و درد دفن شده بودم! و مدت هاست که به دنبال جنازه ام میگردم.
هرچه میگردم...
بچه که بودیم، آرزوهامون کوچیک بود و دنیامون بزرگ حالا که بزرگ شدیم؛ هم دنیامون بزرگ شده و هم آرزوهامون.
یعنی نه اینکه آرزوهامون بزرگ باشند، نه! آرزوهای کوچیکمونم بزرگ شدند.
خیلی بزرگ، جوری که داشتن بعضی هاشون دست نیافتنی است.
می گفت:
آخه دیونه حالیت نیست
عشق این چیزها حالیش نیست
میاد یه روز که اصلا فکرشو نمیکنی؛
یقه ی غرورتو می گیره و
دکمه دکمه پیراهن بی خیالی رو
از تنت در میاره.
تا خیالت به سمت و سویی بره،
که قلبت میره.
می فهمی چی میگم!؟
یعنی اینکه،...
گاهی دست دلت رو بگیر
برقص
بخند و جهانت را دگرگون کن☆
مهم نیست، جوانی یا پیر
مهم این است در کالبد هر آنچه هستی
کودک درونت را زنده نگه داری
به آن رسیدگی کنی
همراهش شوی و خودِ خودِ واقعیت باشی♡♡
هر چقدر هم قوی باشی
هر چقدر هم بلد باشی حال دلت را خوب کنی و یا خودت مرهم دردها و غم هایت شوی و یا در اوج اقتدار و بالندگی به سر ببری، باز هم دلت فریاد می خواهد، باز هم دلت می خواهد نشان دهی کم آورده ای...
من اینجوری ام
برای همه ی آدم هایی که وارد زندگیم می شوند احترام خاصی قائلم و همینطور برای تمام آدم هایی که ترکمم می کنند.
نه کسی را به اجبار سنجاق می کنم به خودم و نه جلوی کسی را می گیرم.
آمدن و رفتن آدم ها به انتخاب...
صبر سخت است مخصوصا برای معشوق
حال معشوق که تو باشی سخت تر هم میشود : ) !
ولی صبر میکنم تا زمانی ک خداوند دوباره سرراهم قرارت دهد
و ایندفعه جوری میگیرمت ک هیچ چیز نتواند جدایمان کند
پرستو در بند
پرستوها همه رفتند، یکی مانده در بند
پر و بالش شکسته، نیمه جان پای در بند
به امید رهایی میکشد پای لنگ لنگ
میزند بر هر گره نوک، سر و بال و چنگ
میکشد بر هر طرف این دام را
کند خویش آزاد، رهَد این فرجام را...
18سالم که بود دلم میخاست زودتر 20 ساله بشم
و امروز شروع همان روزیست ک منتظر امدنش بودم
نگاهی به برگ های سیاه شده این 365 روزم میاندازم ک پرشده از کلی اتفاق های خوب بود،
امدن ها و رفتن. ها ..
تجربه های بی پایان
این 365 روز خاطره...
آسمان تاریک است نوری پیدا نیست
میگویند نور از پس تاریکی پیدا میگردد!
با کاردی به سوی ابرهای تیره میروم تا نور پیدا گردد...
ولی مسئله این است چگونه میتوان به آسمان صعود کرد؟
شاید کارد گرفتن به دست و به جنگ ابرهارفتن راه آن نیست!
باید صبر کردتا ساعت...
و درمیان هیاهویِ فریادِ بی پناهیِ قلبم؛
اندکی تنِ لرزانم را در آغوش بگیر...
منِ باران زده را هیچ مگو،
چمدانم آماده است و غزل خداحافظی
را خوانده ام،
گرمیِ آغوشَت در چمدان جا نمی شود،
در این لحظات پایانی چُنان سخت دستانت را
قفل دستانم کن که ذره ذره...
عشق همان هندسهٔ ساده هستی است که در ضرب زمان گم شده است.
کاش اُستاد تفریق کند از دل ما غصه و غم را
حسن سهرابی
من فکر میکنم الکساندر هم عاشق بود که تلفن را اختراع کرد
وگرنه به عقل هیچ آدم عاقلی نمیرسید
که میتوان حضور گرم کسی را از سیم های سرد عبور داد.
اشک باران
میدونی ما زنها خوب بلدیم
حال بدمون رو پنهان کنیم !
چون نمیشه مثلا بزاریم بریم
مدتی بعد برگردیم ..!
یا خوب نیست سیگار بکشیم ..
به جاش ماها که غمگین میشیم
چهارزانو روی مبل میشینیم
لاک میزنیم ..
یا موهامونو باز میکنیم
برای خودمون می رقصیم ...
یا بلندتر...
سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم مشتی خاک
که ممکن بود خشتی باشد در دیوار یک خانه
یا سنگی در دامان یک کوه
یا قدری سنگ ریزه در انتهای یک اقیانوس
شاید خاکی از گلدان
یا حتی غباری بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند : برای...
دنیا بدون تو یه چیزی شبیه:
پیتزائه بدون پنیر. شبیه فوتبال بدون توپ شبیه انسان مُرده. شبیه یه ماشین چپ شده. شبیه خودکاری که جوهرش تموم شه. شبیه هواپیمایی که نمیتونه پرواز کنه. شبیه یه ماشینِ بدون چرخ شبیه یه قلب بدون خون. شبیه یه صورت بدون خنده. شبیه همون...
من عاشق اون خنده های قشنگتم که باعث میشه لپت چال بیوفته ، عاشق غرغر کردنات و اخمای ریزت به کارام، عاشق موهای خرمایی خوش رنگت که تو آفتاب رنگشون روشن میشه، عاشق چشمای مشکی وحشیت وقتی که زل میزنی تو چشمام، عاشق مژه های بلندت. من عاشق تک تک...
یه آدمایی هستن که باید باشن !
اصلا نبودنشون انگار
برای دنیا تعریف نشده !
دلت میخواد بشینی ساعت ها
بیخیالِ همه چیز
از هر دری باهاشون حرف بزنی !
بدونِ اینکه نگرانِ چیزی باشی !
لازم نیست کاری کنن
فقط کافیه بشینن و
گوش بدن به حرفات
این آدما...