متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
سلام ما را به روزهای خوب برسانید
و بگویید:
ما کمی دیر می آییم
در پیله تنهایی خود
میان کابوس تاریک شب ها و
آرزوهای محال این سالها
کمی نشسته ایم و
نای آمدن نیست
چه روزهایی ست
گاهی آدم دلش میخواهد
خودش را بردارد بریزد دور
میان این زندگی و زنده ماندن ها
ساعاتی تعطیل باشد
کمی بمیرد
اصلا نباشد که نباشد...
روزی خاطره ای میشوم
دور و پنهان
در گوشه ای از ذهن ها
که فقط با یادآوری اش
میتوان لبخند زد
ولی نه میتوان داشت،نه خواست،نه بوسید
آری همان روزی که دیر است
پرنده ی کوچک
به بام من بیا
آنقدر با من صمیمی شو که خودت از طاقچه ام دانه برداری
که وقتی نگاهم کردی بی درنگ بفهمی دلم گرفته است و برایم آواز بخانی
که وقتی دلت گرفت سر کوچکت را کنی در دستم و من تو را زیر بالم بگیرم...
ای حافظ به شاخه نباتت قسم...به عشقی که در سینه داری...به ثانیه های یلدایت....
امروز برایم خوب دراور.
راستش را بخواهی خسته ام از انتظار....!
آنی
صبرم لبریز و توانم تمام شده دلبرکم :)
شرمنده ات میشوم مطمئنا
ولی...!
زندگی را باید بی تو آموخت و به گونه ای دیگر زندگی کرد...(:
هرچه باداباد
زندگی خودت را بساز
آخرین پیام : )
برای او
به انتهای حیاط کوچک و سرسبز رسیده ام
بر درخت خانه ی مادر بزرگ اناری خودش را دار زده
واز سر سرخش گریه ی خونینی به تن درخت اویخته
مادربزرگ میگوید انار عاشق پاییز بود و پاییز رفتنی
در آخر هم نماند
انار دانه دانه اشک ریخت و صد تکه...
کوه را چه بگویم؟
در دل طوفان هم باشد باز هم جسارت دارد طوفان را بلعیده خود را استوارتر می کند.
هم چون کوه با جسارت و استوار در مقابل طوفان های زندگی باایستید و آن را شکست دهید خود را استوار و پر غرور به رخ طبیعت بکشید .دلنوشته...
نانوا را گفتن تنور انگشتانت را سوزاند و تاول زده چرا دم نمیزنی؟
نانوا گفتا:تنور زندگانی بیشتر میسوزاند.
جانی برای دم زدن ندارم.
دلنوشته از سرکار خانم المیرا پناهی درین کبود(نویسنده و روانشناس)
تازگی ها دلم که می گیرد ؛
شال و کلاه می کنم ،
دستِ تنهایی ام را می گیرم ،
به خیابان می روم و تا مقصدِ آرامش و رهایی ؛
قدم می زنم ...
خیلی حسِ خوبی ست ؛
این که بدانی در نهایتِ بی کسی ات هم ؛...
خدا را شکر نکن وقتی که دعاهایت را مستجاب می کند،
کافر هم که باشی وقتی چیزی را از ته دل خواسته و بدست آورده باشی،خدای خود که هیچ خدای دیگری را هم شکرمیکنی.
خدایت را وقتی شکر کن،که چیزی را باوجود همه تلاش هایت و دعاهایت به تو نبخشیده...
یه روزی، یه جایی مثل بچگیام دو تا شیر کاکائو میگیرمو میرم پیشه جمعه،
ازش میخوام هر چی غم و غصه و دلتنگی تو دلشِ بریزه بیرون..
آخه هر جمعه که میشه ، با سنگینی بغض و نگاهش منو یاده تو میندازه،به نظرم یکی باید به دادش برسه
هر که رد شد گفت:
الهی چشم انتظار نمانی...
و ندانستند که من سال هاست که چشم انتظار چشم های تو هستم در این کوچه ی متروکه...
آرام بگیر جانان من....
روز های خوب هم میرسد.
تا آن وقت فقط چشم هایت را ببند و در رویای بیداری سر کن..
آنی
بامن اگرنمے مانے
یادت رابامن بگذار
دوستم اگرنمے دارے
نگاهت رابامن بگذار
من بایادتوزندگی هاکرده ام..!
..نگین رازقے..
جالب است....
با قلب آدمها بازی میکنند...
دیگران را عاشق میکنند....
قلب های را فریب میدهند.....
دختران را از درون میکشند......
و از خدا میخواهند قلب هایشان آرام یابد..!
پائیز آمده است
بیا دل هایمان را
کمی با آب باران بشوئیم !
بیا حرف هایمان را
رُک تر بزنیم !
قضاوت های بیجا را
پشت کوه هایی دور
پنهان بکنیم
کمی مهربان تر
صادق تر ،
کمی بیشتر عاشق بشویم
رعنا ابراهیمی فرد
ما زن ها ...
نه عشقمان را با ملاک ثروت انتخاب می کنیم
نه بدنی ورزیده و قد رشید
و ته ریش و عطر تلخ ...
در رویاهای پانزده سالگی مان مرد رویاهایمان این چنین بوده
ولی ...
ما عاشق کسی می شویم که بوی ماندن بدهد
کسی که بفهمد...
خسته بودم خیلی خسته...
دوست داشتم در کوچه ها قدم بزنم، زیر درخت های زرد شده. دوست داشتم حرف بزنم حتی با خودم؛ اما من مرده بودم!
مدت هاست که زیر انبوهی از غم و درد دفن شده بودم! و مدت هاست که به دنبال جنازه ام میگردم.
هرچه میگردم...
بچه که بودیم، آرزوهامون کوچیک بود و دنیامون بزرگ حالا که بزرگ شدیم؛ هم دنیامون بزرگ شده و هم آرزوهامون.
یعنی نه اینکه آرزوهامون بزرگ باشند، نه! آرزوهای کوچیکمونم بزرگ شدند.
خیلی بزرگ، جوری که داشتن بعضی هاشون دست نیافتنی است.
می گفت:
آخه دیونه حالیت نیست
عشق این چیزها حالیش نیست
میاد یه روز که اصلا فکرشو نمیکنی؛
یقه ی غرورتو می گیره و
دکمه دکمه پیراهن بی خیالی رو
از تنت در میاره.
تا خیالت به سمت و سویی بره،
که قلبت میره.
می فهمی چی میگم!؟
یعنی اینکه،...
گاهی دست دلت رو بگیر
برقص
بخند و جهانت را دگرگون کن☆
مهم نیست، جوانی یا پیر
مهم این است در کالبد هر آنچه هستی
کودک درونت را زنده نگه داری
به آن رسیدگی کنی
همراهش شوی و خودِ خودِ واقعیت باشی♡♡