پسری خامی کرد و در آن وسوسه ی کودکیش سیب سرخی دزدید پسرک بر تن من تند دوید، و مرا در قدمش خاک نمود باغبان در پی او خاک مرا داد به باد دخترک میخندید و به من زخم تنم هیچ ندید باغبان با غضبی خشم آلود نا گه از...
دایی مَش اکبر راست میگفت : عشق درمان است ؛ درد را میکُشد و سرِ غصه را میبُرد. جوری که اشک عاشق شور نیست، شیرین است. روی زخم که میریزد، گز نمیزند، مورمور نمیکند، اصلاً همین که یکی انتظارت را میکشد، مزهی خونِ توی گلو را شبیه سکنجبین میکند !
جای بعضی از آدمها در زندگی پُر نمی شود... زخم میشود ، تا ابد میماند...
جایِ زخمِ باورهایم بدجور تیر می کشد ... من هم در این هوایِ بیمار ، نفس کشیده ام ... و چه بی اندازه خسته ام ... این روزها تمامِ وطنم درد می کند ...
وقتی که چشم لال و زبان، کور و کر شود زخم آن زمان زبان به سخن باز میکند...
در گلویم گیر کرده زخم یک بغض غریب...
چند بار تو را زخم از تنم کنده ام چند بار تورا اب خلاف اش شنا کرده ام چند بار تو را گریسته ام این تکرار لا یتناهی چند بار تکرارم کرده است همیشه دنبال یک حواس پرتی ام که از منم پرتم شده مثل خودکاری که در دستم هست...
ما نیستیم! اما زمستان میرود روزی با زخمهای لایَزال و برفِ سنگینش
غمگینترین زنِ همهیِ قصهها منم وقتی که آرزویِ تمامِ تنم تویی مردی که زخم میزند و میرود ولی هر شب تویی دوباره تویی باز هم تویی ...
خدا کند یک اتفاق خوب بیافتد وسط زندگی مان آری همین جا وسط بی حوصلگی های روزانه مان، نگرانی های شبانه وسط زخم های دلمان آنجا که زندگی را هیچ وقت زندگی نکردیم یک اتفاق خوب بیافتد انقدر خوب که خاطرات سالها جنگیدن و خواستن و نرسیدن از یادمان برود...
زخم هایت را پنهان کن اینجا مردم زیادی با نمک شده اند...
سالها بعد شاید تو فقط یک زخم باشی درست وسط قلبم .
مثل خاراندن یک زخم پس از خوب شدن، یادیکعشقعذابیستکهلذتدارد
وقتی یک حیوان وحشی را در سیرک به حیوانی بیآزار مبدل میکنند ، آیا وحشی بودن آن را درمان کردهاند یا فقط آن را با توسل به تحمیل ترس و زخم و گرسنگی رام کردهاند ؟ کلیسا هم دقیقاً همین کار را با انسان کرد : انسان را با زور...
به گوش ام خش خش پاییز زرد است دل ام میعادگاه زخم و درد است نمی آید صدایی از در و دشت هوا بس ناجوانمردانه سرد است
برگرد دیگر طاقت دوری تو در من اندک شده دلتنگم به تو به من عادت شده زخم تو تو دلم چه خوب جامونده اسم تو
از نمک نشناس ها آزار دیدن سخت نیست درد دارد خوردن زخم از نمک پروردهای
در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره در انزوا روح را اهسته می خورد و می تراشد.
- میگن زمان همه زخم هارو درمان میکنه... + قلب های شکسته به این آسونی ها درمان نمیشن! تو درک نمیکنی...
زخم هایی که بر سعادت ما از درون وارد میشود،بسیار عمیق تر از زخم هایی است که از بیرون میرسند.این واقعیتی آشکار و انکار ناپذیر است که عنصر اساسی برای خوشی انسان و در واقع برای همه ی نحوه ی زندگیِ او،آن چیزیست که در خودِ اوست یا در وجودش...
آنقدر نیمه نماها به تنم زخم زدند نیمه ی گمشده ام آمد و من را نشناخت
جای بعضی آدم ها در زندگی پر نمی شود، زخم می شود و تا ابد می ماند...
خوابگاه_چمران . چه می توان گفت در بیانِ سوزشِ این زخم های تکراری ؟! هربار بلایی تازه ... و هربار ضمادهایی فاسد ؛ که به کارِ هیچ زخمی نمی آیند ! طبیعی است این که زخم می خوریم ، درد اینجاست که بد زخمیم ، درد اینجاست که خوب نمی...
ﻗﺪﯾﻤﺎ ، ﺯﺧﻢ ُ ﯾﮑﯽ ﻣﯽ ﺯﺩ ؛ ﻧﻤﮏ ُ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﯽ ﭘﺎﺷﯿﺪ ﺍﻻﻥ ﺍﻣﺎ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺗﺎﺵ ، ﮐﺎﺭ ِ یه نفره امان از رفقای تازه بدوران رسیده