متن غزل قدیمی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غزل قدیمی
بهار آمد، شکوفه شد پدیدار
گیلاس، با لبخندِ دلنشین، شد نگار
عطرِ شکوفه، در هوا پیچید
و جانِ عاشقان، به شور و نشاط رسید
درختان گیلاس، غرق در زیبایی
بهاری دیگر، با طراوت و شادکامی
چشمانِ من، خیره به شکوفه ها
قلبم، پر از امید و آرزوها
گیلاس، نمادِ عشق...
همانطور که نسیم بهاری آرام بر می خیزد و شکوفه های رنگارنگ درختان به زیبایی باز می شوند، این فرصت را غنیمت شمرده و عید نوروز را به شما، ایرانیان عزیز و فرهیخته، پیشاپیش شادباش می گویم. امیدوارم که سال جدید، سالی پر از موفقیت های بزرگ و لحظات خوش...
گیلاسِ هستی، شکوفه باران
بهارِ دل ها، شاد و خندان
در ایام آتشین عید باستانی
همه دلها پر از شادی و نوید و زیبایی
پیشاپیش مبارک باشد ایرانیان عزیز
که با گل و بلبل، نقش و نگار، شادی و تیمار
در این عید باستانی، با موسیقی و رقص و آواز
همه یکدیگر را به دوستی و محبت می آرازند
زیرا...
بهار، فصلِ نو شدن،
و آغازِ دوباره، برایِ همه چیز.
در تاریکی شب، رخ تو ماهِ تابان
رنگین کمانِ عشق، در نگاهت نهان
اشک های من، آیینه ی طلعتِ تو
دختر رویایی، در خیالِ من جان
ستاره های آسمان، در نورِ تو گم
ابرهای سپید، به شوقِ تو شاد و خندان
ای خالقِ هستی، ای یگانه معبود
عظمتِ تو، در...
در غمگینی شب، یک ستاره از آسمان فرود آمد
و درخششش در دل های ما جاودانه شد.
زن دایی عزیز، روحت شاد و یادت گرامی.
گرچه دیگر در بین ما نیستی،
اما خاطراتت همچون فانوس نور در تاریکی،
همواره راهنمایی ما خواهد بود.
شب از سکوت لبریز، آسمان منتظر ستاره
غم در نگاهش، گویی رنجور و بیقراره
ستاره ها در گذر، آسمان شب شادمان
منتظر ماه، در دلشان شور و شوق و ایمان
ماه می رسد، شادمانی در قلب ستاره ها
دور ماه می چرخند، با شور و با نوا
می درخشند و...
در ساحل نگاهت، دریای عشق موج می زند
گلبرگ بوسه ات، نغمه ی شور و عشق می خواند
پنجره ی دلم به روی بهارِ تو باز می شود
نورِ وجودت، تاریکیِ غم را می زداید
در آغوشِ گرمِ تو، غرقِ آرامش می شوم
بوسه یِ خورشیدِ عشقت، جانِ دلم را...
در پرتو نور، گل های صورتی
چون الماس، رخشان و بی حَدّ
در آینه آب، انعکاس جمالشان
فراتر از هر نگاره، نیکو و دلنشین
باغچه ای سرشار از نور و سرسبزی
مأمن گل ها، سرشار از شور و زندگانی
در دل آب و گل، عشق ریشه می کند
حضور و...
تابِشِ خورشید بر پنجره، نغمه ی شادمانی
پرده لرزان، گویی به رقص آمده از شیدایی
گلدان سبز، سرشار از طراوت و زندگی
میوه ها در کنار پنجره، هدیه ی رنگ و زیبایی
آفتاب در اتاق تابیده، روشنی بخشیده
روز نو، امیدی دوباره در دل آفریده
صفای دل در خانه ی...
بهار آمد، زمین از خوابِ زمستان بیدار شد
درختان لخت، سبز و پر از برگ و بار شد
خورشید از پسِ ابرها، رخ نمود و جهان روشن شد
سیاهی شب، با طلوعِ خورشید، پنهان شد
کوه ها که خموش و خفته بودند، بیدار شدند
با نورِ خورشید، جان گرفتند و...
ای بهارِ دلنشین، ای روحِ زندگی
با آمدنت، جهان دوباره زنده شد
در ساحل زیبا دختری ایستاده است
با لباس سفید و موهایی که باد نوازش می کند
غروب آفتاب برای او نوای عشق می خواند
و می گوید زندگی را با عشق بساز
امواج دریا به ساحل می رسند
با صدایشان دلش می لرزد
او می داند که فردا روزی نو...
در ماه اسفند، جشن شادی می گیریم
زیر آسمان تاریک، زیر نقاب ستارگان
دل ها پر آب و آتش از شور و شوق
بوی بهار می آید از گوشه های خیابان
دستان به دستان می چرخند در رقص
و دل ها آوازهای شادی خوانده، غم را به کف می ریزند...
در بارانی که همه جا را مرطوب کرده
نور خورشید روی شاخه های بی برگ می تابد
قطرات درخشان باران پیدا است
شبنمی روی درختان بی برگ پیدا می شود
شاخه های بی برگ، از روی باران می خوانند
اشک های آسمان را به دامن خود می برند
مرواریدی که...
یک روح بلندپرواز در حال گفتگو با خداست. او در باغی سرسبز و پر رنگ، به آسمان نگاه می کند و از آنجا انتظار جواب می کشد. او با لباس قرمزش، مانند یک گل سرخ، در میان برگ های سبز و قرمز، برجسته و متفاوت است. او شاید دنبال یک...
افکارت تو را می سازند. جهان را با چشمان خود ببین. انرژی را از درون خود بیرون بیاور. قدرت را از خود بخواه. سمت خودت را با اعتماد به نفس پیش ببر.
در روزی که شورشی به دنیا آمد، با رویاهایی که بلند پرواز می کردند،
در هر نگاهش، دنیایی از امید و جانی بود که گویا هرگز نمی میرد.
با اشتیاق در چشمانت ، تو راهی را به ما نشان دادی ، به ما جانی دوباره بخشیدی،
نام تو حک شده...
با هر پرتوی نورانی خورشید که از آسمان بر ما می تابد، یک صفحه تازه از زندگی برای ما باز می شود. حتی وقتی که سرمای زمستان بر ما سایه افکند، گرمای خورشید را در اعماق وجودمان احساس می کنیم و این حس ما را با اشتیاق و نشاط پر...