صبح ات رو با شادی شروع کن حتی اگر ته ته قلبت خوشحال نیستی وقتی به یه روز شاد فکر کنی می تونی به غم ها غلبه کنی باور داشته باش...!
خورده است ولی غیر ارادی خورده است از شدت غم ز فرط شادی خورده است افتاده زمین و بر نمی خیزد... وای این تاک گمان کنم زیادی خورده است
درون سینه ام دردیست خونبار که همچون گریه میگیرد گلویم غمی آشفته ، دردی گریهآلود نمیدانم چه میخواهم بگویم ...
تمرین کنیم به غم کسی نخندیم به راحتی ازیکدیگر گذر نکنیم بردیگری تهمت ناروا نبندیم وحریم آبروی دیگری را بدون اجازه وارد نشویم دنیا دو روز است هوای دل یکدیگررا بیشتر داشته باشیم
ای کاش کسی می آمد و غم ها را از قلب اهالی زمین بر میداشت...
خدا وسط غم هات یه گل می کاره مطمئن باش
سکوت چه بلایی که بر سر آدم ها نمی آورد..! یک دنیا حرف نگفته صف میکشد پشت دیوار لب ها.. چه بغض هایی که دفن میشود در گلو.. حتی هوا هم هوای دلخوری میشود.. سکوت است دیگر..! شاید مملو باشد از حرف هایی که نیمه شب در صفحه ی چت...
پُرَم از بس که غم نبودنت را در خودم ریختم
دلم دریاچه غم شد دوباره بخوان ای دل محرم شد دوباره
هستم ز غمش چنان پریشان که مپرس...
آرزویم این است آنقدر سیر بخندی که ندانی غم چیست...
گویند که چون می گذرد هیچ غمی نیست اما که والله / همین درد کمی نیست...
شبان آهسته میگریم که شاید کم شود دردم تحمل می رود اما شب غم سر نمی آید
هر لذتی که می پوشم یا آستینش دراز است یا کوتاه/ یا گشاد به قد من/ هر غمی که می پوشم/ دقیق انگار برای من بافته شده/ هر کجا که باشم
آن دم که با *تو* باشم محنت و غم سر آید...!
درد دارد که خودت علت لبخند شوی و دلت در همه حالات پر از غم باشد...
آرزویم این است که صفحه غم و اندوه در دفتر زندگیتان همیشه سفید بماند... اوقاتتون به وقت مهربانی لبخندتون به رنگ عشق
آن رفیقی که به ایام غمم دور نرفت زیر شمشیر غمشس رقص کنان خواهم رفت
فقط یک جاست که می شود لم داد پا را دراز کرد با چای مست شد و بلند بلند خندید بی آنکه ذره ای غم آدم را اسیر کرده باشد! می دانی کجا؟ درست بر بلندای دوست داشتنت...
مرا زیستن بی تو، نامی ندارد مگر مرگ من زندگی نام گیرد
تا به کی باشی و من پی به حضورت نبرم ؟ آرزوی منی ای کاش به گورت نبرم
تو نیستی که ببینی چگونه با دیوار به مهربانی یک دوست از تو میگویم تو نیستی که ببینی چگونه از دیوار جواب می شنوم
قسمت این بود سرم بی تو به زانو برسد
به شرط آبرو یا جان، قمار عشق کن با ما که ما جز باختن، چیزی نمی خواهیم ازین بازی!