بهارم با لبخند تو کوک می شود بیا تا دلم شکوفه بزند...
این روزا روزای درختکاری آدم حسابی ها درخت می کارند حتما که نباید باغ و باغچه زمینی داشت می تونیم تو طبیعت که میریم یا کنار رودخونه ها زباله ها رو جمع کنیم تا درختی دوباره نفس بکشه و جان بگیره آدم حسابی ها همه جا حسابی اند" هم برای...
گل کرده غمت در شب یلدایی" من ای دوست بمان با دل شیدایی من تصویر تورا گرفته در کنج اتاق مانند همیشه قاب تنهایی من
گناه کار ... کسی نیست که........ تکالیف دینی اش را انجام نمی دهد گناه کار واقعی کسی است که در برابر ظلم سکوت می کند.
اگه می خواهیم حال خوبی داشته باشیم باید به خودمان بگوییم انتخاب با توست می خواهی با رنج و اندوه و نگرانی اضطراب بگذرد...؟ یا اینکه می خواهی با لبخند و نشاط و وقت گذراندن و سرگرمی به کارهای خوب بگذرد تمام گرفتاری های ما انسان ها در یک انتخاب...
به شب گفتم... دلم گرفته. ... برای من یکی از بهترین و زیباترین آرامش را بیاور... ستاره چشمکی زد ماه درخشید و گلی شگفت شهابی رد شد نسیمی وزید عطرگل یاس در باغچه پیچید برگی روی شاخه رقصید پیچکی ساقه اش به تنِ باغچه چرخید به شب گفتم: این چه...
تفاوت آدم ها... در دیدگاه وافکار آنهاست بستگی دارد دیدگاه ها کوتاه باشد یا بلند؟ دیدگاهای بلند و مثبت وافکار عمیق وآزاد از ما الماس ِگرانبهایی صیقل خواهد داد تا دیگران از وجودمان بهره ببرند اما دید گاه منفی وکوتاه وافکار محدود از ما فقط چیزی می سازد مانند غاز....
آغوشت امن ترین پناهگاه من است بازوانت را به تن هیچ غریبه ای نسپار
جهان بیمار و تب دار از هجوم ناامیدی هاست فقط آغوش تو درمان این حجم از تباهی هاست
آغوش تو سرمست کند جان مرا سیراب کند روح پریشان مرا
تو را هر روز نوشتمت از عشق زیباتر هزار بار بهتر بهتر از خود عاشقانه ها ... با اندوه پروانه ها... نوشتمت به گریه های بیژن ومنیزه به رنج های رودابه. .. نوشتمت به پیراهن یوسف. ... مانند لحظه ای که مجنون از عشق لیلی اش با خار مغیلان همدم...
بهانه زندگی ام نوشتن از تو امن ترین کلمات را خلق می کند شبیه دوستت دارم
افراد ضداجتماعی را بشناسید ویژگی های افراد ضدِ اجتماعی سنگدل هستند دیگران رو مسخره می کنند جلب توجه زیاد دارند مردم را زیاد فریب می دهند بی توجهی به دیگران_ نامردی می کنند دروغ می گویند. سوار ماشین می شوند وتخلف می کنند وموجب مرگ میر جراحت مردم شوند نگران...
شب هایم بدون بازوانت چقدر سرد می شود در خوابم امشب گذر کن شاید تو را به آغوش کشیدم ...
می خواهم تمام شهر را باخبر کنم که بدانند صبح بخیرهایت با من چه می کند عجب آشوبی می شود دلم"
زندگی را ... از نیلوفرهای باغچه ی خانه ام آموختم ... تا ساقه هایش را در پیچ وتاپ بلندای خورشید گسترش ندهد گل نمی دهد وصبگاه غنچه هایش را می گشاید آموختم قبل انجام هرکاری آن را به دیگران نگویم, آموختم شادابی وسحر خیزی را و آموختم در هر شرایطی...
امشب... به مردم شهر از عشق گفتم شب بخیرهایت را همه جا جار بزن شاید دلشان خواست عاشق شوند تا به روزگار من دچار نشوند
مرد که باشی قول مردانه می خواهند مرد باشی گریه هایت را بد می دانند شانه ات را مانند کوه و مردانگی ات را هم کوه مرد بودن سخت ترین کار دنیاست حتی دلت هم نباید بدرد آید چون غیرتت را به صُخره می کشند مرد بودن را جایگاهش را...
بجایی رسیده ام که رویای همیشگی ام بود اما تازه فهمیدم که هنوز... جاده های فرعی را گذرانده ام...!!!!
برای نوشتن از تو جهانی باید دگرگون شود جمله ای از آن سوی ناممکن ها پیدا... که بدانی من برای نوشتن اسم تو تمام روزگارم را خط خطی خواهم کرد و کوچه ی اطلسی ها آخرِ تمامِ اعتراف هاست
صبح بخیرهایت بهانه است تو خورشید منی گرمی کلام تو عمری برای من کافی ست تا طلوع کنم ️️️
چه رویایی ست هایت طمعی دارد مانند زندگی فقط برای من تکرار کن... ️️️
امشب بی تاب شده ام آغوش بگشا و بازوانت را در من گره بزن و شب بخیر هایت را زمزمه کن... ️️️
نمی دانم ! نور از آفتاب است یا از تو؟ فقط می دانم ... صبح بخیر هایت ؛ دنیای مرا نورانی می کند !