و چقدر جای امنی ست آغوش کسی که بی واهمه دوستت دارد .....
هر چه در آغوش تو اتفاق بیفتد را دوست دارم، حتی مرگ را…
سوال می کنی از حسِ من در آغوشت، به من بگو که چه حسی تو در وطن داری؟!
برای در آغوش کشیدنت /تمام دست های دنیا را کم دارم
قرن هاست خفته ایم با قلبی در مشت وخنجری در آغوش
در خیالَم نفَسهایَت را در آغوش میکِشَم به وقتِ دلتنگی...
چقدر عاشقان تقلبی زیاد شده اند ؛ آنان که هوس را بجای عشق درآغوش کشیده اند
مسئول نهایی آرامش جهان... آغوش عجیبِ حضرتی... به نام زن است!
ای عاشقان ! آغوش بگشایید پاییز با باران و شعر و شانه می آید!
خدا به خیر کند عاقبت این همه زیبایی را ان شاءالله در آغوش من
فهمم از جغرافیا آغوش توست
دلتنگ اردیبهشت آغوش توام
بی تاب ترینم؛ بگشای ساحل امن آغوشت را، قراری باش بر موج های طوفانی دلم... .
دوستت دارم و ای کاش به این جرمِ قشنگ تا ابد تبعید به آغوشِ تُ شوم...!
مثل ماهی به وقتِ فراموش کردنِ آب، تو را فراموش کردم و مرگ مرا در آغوش گرفته...
باید به آغوش عکس هایت پناه برد؛ از شر شب های "مطلقا بی تو" ....
خاطرش نیست ولی خوب به خاطر دارم که در آغوش خودم، قول نرفتن می داد .
آرام بودنم را... مدیون کسی هستم که پریشانی ام را در آغوش گرفت
یک آغوش میخواهم از تمامِ این هستی.. هستی..؟
گاهی برای گریه کردن بس که تنهایی جایی برایت بهتر از آغوش دشمن نیست
تا صحبت آغوش تو شد، مرجع مان گفت چون مایه ی ارامش حال است، حلال است...
سربه شانه ی جاده در آغوش گرفت مرگ را عاشقی که معشوقش از راه بدر شده بود
تو را هوای به آغوش من رسیدن نیست و گرنه فاصله ی ما هنوز یک قدم است
تو را هوای به آغوش من رسیدن نیست و گرنه فاصله ی ما هنوز یک قدم است... .