لبخند و اشک، شادی و غم، رنج و آرزو از ما به دل مگیر، همین است زندگی
درد بسیار غمگینم!! همچون ماهی در آب؛ اشک میریزم محو میشود؛ و دردم پنهان...
بخند بلند بخند با بغض بخند با اشک بخند اما بخند هیچکس نباید بفهمه چقدر داغونی
اشک حرف هاییست که از گفتنشان عاجزیم ....
هر شب عمرم به یادت اشک می ریزم ولی بعد حافظ خوانی شب های یلدا بیشتر
با مردم آنگونه معاشرت کنید که اگر مردید بر شما اشک بریزند و اگر زنده ماندید با اشتیاق به سوی شما آیند ...
فکر کنم به بوی عطر تو حساسیت دارم همین که در ذهنم می پیچد از چشمم اشک می آید....
گفت : آدما دو جور گریه دارن؛ وقتی که خیلی غمگینن و وقتی که خیلی خیلی غمگینن. گفتم : خب مگه اینا فرقی هم دارن؟ گفت : آره؛ دومی دیگه اشک نداره...
درد بی مادری ای کاش دوایی می داشت فاطمیه شده و اشک دمادم داری
دیگر خالی خالی ام تهران اشک می ریزد من شعر می نویسم
اشک، لبخند عشقم بود..
پدر یعنی به تمام مشکلات غیر قابل تحمل لبخند بزنی،به اشک های دخترت که میرسی مو سفید کنی،قامت خم کنی، کم بیاری
درد قوی ترت میکنه اشک شجاع تر و قلب شکسته عاقل تر...
زندگی قطره اشکی است فروریخته بر گونه تو
کوه من گریه نمیکرد و نمیدانستم کوه ها اشک ندارند،فرو میریزند
وقتى دختر ى بخاطر پسر ى گریه کند قطعاً عاشق اوست ولی اگر پسری بخاطر دختری اشک بریزد یعنی دیگر هیچ کسی را به اندازه او دوست نخواهد داشت... .
افتادی اگر ز چشمِ مردم چون اشک در چشم مَنی عزیز چون مردم چشم
بعضی ها گریه نمی کنند اما از چشم هایشان معلوم است که اشکی به بزرگی یک سکوت، گوشه ی چشمشان به کمین نشسته..
آن قدر میخندم که اشکم در بیاید این هم به نوعی گریه با سبک جدید است
درانتظار بامداد اشک ریخته است فردا سهم ما عمرگمشده
خوش به حالت چال گونه داری جایی هست برای چال کردن اشک هایت...
هرسال روز تولدم شمع های بیشتری برایم اشک میریزند... تولدم مبارک
به گلو بغض و به لب اشک و به آغوشم درد شانهای نیست ولی شکر که دیواری هست!
اشک هایم که سرازیر می شوند دیر نمی پاید که قندیل میبندند عجب سرد است هوای نبودنت …