پنجشنبه , ۸ آذر ۱۴۰۳
هوای تو چگونه است؟در من امشبیکی دنبال چتر می گردد!...
دق میده نبودش...
زمان چه می داندیک ساعت بی تویعنی چقدر!...
به خوابم بیادل که نمی داندرفته ای!...
قصه ای تلخ تراز قصه من هست آیا؟نیمه راه رها کرده مرا همسفرم...!...
من بی تو در غریب ترین شهر عالممبی من تو در کجای جهانی که نیستی...
جمعه و دلتنگی و پاییز و چشمی خیس اشککو طبیب حاذقی تا درد ما درمان کند؟؟؟...
ما بی تو خسته ایمتو بی ما چگونه ای...
کاشکاری کنیمکه خستگی انتظاراز تن چشم هایمان به در شود......
تمام شببه تو فکر کردمصبحستاره بود که از چشم هایم فرو می ریخت...
دلت که گرفتدیگر فرق نمی کندداری برای کدام دردت گریه می کنی!...
چیزی برای از دست دادن ندارمجز تو که رفته ای!...
چه فرق می کند تو در کدام فصل بیاییبیابهار می کنم جهان را...
دلت برای یکی چنان تنگ می شودبیاید و سفت هم بغلش کنیباز هم / دلتنگی!...
دلتنگیترانه ای که طعم تلخ قهوه ی تو را در سر گیجه هایش بیاد می آورد...
عاشق نشو...نمی دانی که دل تنگ چیز خوبی نیست......
دارم خفه می شومچقدر هوا از تو خالی است...
چه فرق میکند خوابم ببرد یا نبرددل است و هنوزآب در هاون می کوبد!...
ظاهرم با جمعو خاطر جای دیگر می شود...
کنارم هستی و امادلم تنگ میشه هر لحظه...
قاب این پاییزسهم من از نبودنش...
کجای جهان رفته ای؟باز نمی گردی/ می دانم......
سخت نیست. بعد از تو هیچ چیز سخت نیست...
ما بی تو خسته ایمتو بی ما چگونه ای...؟...
وقتی آمدآمد...وقتی بودبود...وقتی رفتبود......
درد امروز من از فردایست کامید طلوعش نیست...
کجا زندگیمی توکه من می گردم و نیستی......
انصاف نباشد که در این شهر درندشتضرب المثل *سوزن در کاه* توباشی...
با آن که رفته ایو مرا برده ای ز یادمیخواهمت هنوزو به جان دوست دارمت...
گر بدانی چقدر تشنه ی دیدار توامخواهی آمد عرق آلوده به دیدار مرا...
از حال من نپرس که دیوانه تر شدماز حال و روز تو چه خبر؟ عاقلی هنوز؟...
خزان شدو و نیامدی......
دو تا عاشق زیر بارونیکیشون خیسیکیشون نیس......
چه سخت است دلتنگ قاصدک بودن در جاده ای که در آن هیچ بادی نمی زود...
وقت آمدنت باز خواهم کرد روزه های سکوتم را...
دِلم ️چِه کودکانه بَهانه ی تو را می گیرد...
یه وقتایی هم هست... دیگه دلتنگی...گفتنی نیست...بغل کردنیه...️...
چنان تنهای تنهایمکه حتی نیستم با خود...
انتقام...؟ نه عزیزموعده ی ما باشه روزی که دلتنگم شدی...
نیستی و ببینی جای خالیت چگونه به من دهن کجی می کند......
گاهی نمی دانی از دست داده ای یا از دست رفته ای......
چه درونم تنهاست...
بی وفا تر از روزگار ندیدمبی *تو* دارد می گذرد!...
کاش به جای دلم گلویم تنگ می شد/ هوا نمی رسیدو خلاص......
سکوت سرد فاصله ها تنم را میلرزاند...
خواب چشمهایت رامیبینماشکم دربیداری میریزد...
چه کسی حرف مرا / درد مرا باور کرد؟ تو ...بیا با من باش...
دروغ چرا تنگه دلممنو بارون غم شدیم رفیق هم...
ور تو پنداری مرا بی تو قراری هست... نیست!...
وقت رفتن.../میگفت ، زودبرمیگردم/بوسه ، هنوز چشم براهست...