شنبه , ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
او درست می گفتجهان به همین یکی دو روز که بند نبودبند که به پای هیچ کس نبسته بودندو نبودِ توخودش ماجرای تازه ای بودبه نبودنت خو می گیرمطوری که وقتی می آییوجدان آسوده ای ندارمانگار چیزی به بالشم بدهکارمچیزی به ساعتِ دیواریاو درست می گفتجهان به هیچ چیزتو به هیچ چیزاو به هیچ چیز، پابند نبود...
من نیست ترین هست جهانم......
اسب های سفید بالداراز مسافر پُرندپیاده بیایم دو تناسخ آنورتریو خورشید را با عصا قِل می دهیاین جهان به هم نرسیمآن جهان قطعاً نمی رسیم"رسیدن" فعلی ست که صرف نشدهحداقل با "از راه"بگذار لباس عروسی که تنت استتنت بماندحتی در مجلس ختمحلقه ای که دستت کرده امدر نیایدکه نماز میّت وضو نمی خواهدهر قبری که برایت دست تکان دادمنممنی که گور به آرزو شده اممنی که روی دیوار اتاق زفافبا خون سیاه نوشته ام؛برای...
جهان دوست دارد ، دخترکان ، با گیسوانِ عطر شبنم و لب های خندان در آن ، عاشق باشند ... جهان هیچ آدمی را غمگین نمی خواهد ! بیا گیسوانت را شانه کنم دخترک ...خدا ، مهربان تر از رهگذران خیابان هاست ! خدا مهربان تر از ماست .. . و عشق و آرامش ،...
در مبارزۀ بین خود و جهان، از جهان حمایت کن....
و جهان عاشق چشمان سیاهت شده استو خدا قاری قرآن نگاهت شده استحیف موهای بلندت که کوتاه کردیحیف که در کار خدا باز دخالت شده است...
جهان اعتبارش را به چشمهایش فروختکه دنیا بی نگاهش مفت نمی ارزد....
جهان کوچه سبز پیوندهاست بهشت خدا پشت لبخند هاست...
جهان حاشیه ی جذابی ستدر حوالی تو...️...
جهاناستوار نمی ماندمگر با سری خمیدهبر روی شانه ی کسی کهدوستش داریم…...
جهان مکان خطرناکی برای زندگی کردن است؛ نه بخاطر وجود مردمی که شریر هستند، بلکه بخاطر وجود افرادی که هیچ اقدامی در مورد آن انجام نمی دهند....
زین پیش اگر نصف جهان بود ، بعد از اینبا تو شود تمام ِ جهان اصفهانِ من...
ﺧﯿﻠﯽﻫﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻨﮓ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ،ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ.ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ،ﺿﺮﻭﺭﯼ ﺍﺳﺖ.ﺑﻌﻀﯽﻫﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﮒ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ،ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺍﺳﺖ.ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺸﻖ ﺁﻣﺎﺩﻩ کرده ایﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﯽﺩﻓﺎﻋﯽ، ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺟﻨﮓﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺟﻬﺎﻥ، ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﺮﮒ...
تو بخند...من قول میدهم...تمام جهان را برایت برقصانم...
مادرنه خورشیدست که خانه را گرم می کندنه اسم فرشته ایعشق را برگونه ی فرزند بوسه می زندمادریک زن ساده ی معمولی ا ستدرد را می کشد بر پیکر کوچک زنانه اشتا کودکیلبریز شود از عشقسرشار شود از کیفنه تمام نمی شودهنوز هیچ مادری نرفته استدارد هنوز توی یک جای جهانروی پایشبرای تو لالایی می خواند...
کسی که کار جهان لنگ می زند بی اوفرشته نیست، پری نیست، حور نیست، زن استهمسر عزیزم مادر فرزند دلبندم ،روز زن و روز مادر مبارک...
این جهان با تو خوش است...
بوسیدمشدیگر هراس نداشتم جهان پایان یابد من از جهان سهمم را گرفته بودم ️️️...
زیبا ترین جای این جهان ایستادن در کنار تو......
محبوبم !جهانم آشفته است، جهانم میزان نیستجهانم پر از اضطراب است، لحظات چموشاندتنها هنگامی که به شما میرسم، روبهروی تواَم و به تو سلام میکنم، آن زمان جهان به تعادل میرسد ...جواب بدهی یا نه، تو جهان مرا متعادل میکنی !...
کدام پلدر کجای جهانشکسته استکه هیچ کس به خانه اش نمی رسد...
یک روز صرف بستن دل شد به این و آنروزِ دگر به کندنِ دل از جهان گذشت !...
کجای جهان بگذارمت،تا زیباتر شود آنجا؟...
جهان با تو برایم زیباست...
تمام جهان را بگردمبازجگر گوشه ام تویی...
هیچ چیز در جهان به خوبیِ بوی کسی ،که دوستش داری نیست ...!...
یک تو آزردی مرا و یک جهان شادم نکرد.......
جهان راهم بگردمهیچکس برایم تو نمیشود...
مرهمِ جانِ خستگان ، لعلِ حیات بخشِ تو ...دامِ دلِ شکستگان طرهی دلربای تو ...در سر زلف و خال تو رفت دل همه جهانکیست که نیست در جهان عاشق و مبتلای تو...
تا جهان برپاست مرا عشق تو بس است...
شبی کهبا بوسه هایت بخواب برومبخیر ترین شب جهان خواهد شد...!️️️...
یک سیب افتاد و جهان از قانون جاذبه باخبر شد ...میلیونها جسد افتاد و بشریت معنای انسانیت را درک نکرد....
دزدیده اند از لب تو خنده را مگر؟با اخم خود کجای جهان را خریده ای؟!...
کسی که دارای عزمی راسخ است جهان را مطابق میل خویش عوض می کند....
جهان پیشینم را انکار میکنمجهان تازه ام را دوست نمی دارمپس گریزگاه کجاستاگر چشمانت سرنوشت من نباشد؟...
بی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاستو جهان مادر آبستن خط فاصله هاست...
یک جهان بر هم زدم از جمله بگزیدم تو رامن چه می کردم به عالم گر نمی دیدم تورا...؟...
چقدر جهان می تواند زیبا باشد ، اگر در آن فقط هنر و لذت و عشق وجود داشت ......
من دلم تو را میخواهد...درست است تو را ندارم در این جهان و در این مکان...اما کسى چه میداند شاید در جهانى دیگر کنارم باشى،شاید تو قبل ها با من بوده اى که این چنین بى حد و مرز میخواهمت...میدانم روزى دوباره دلت در کنارِ دلم عاشقى مى کند......
منشین با دو سه ابله ، که بمانی ز چنین رهتو ز مردان خدا جو ، صفتِ جان و جهان را...
اگر چه قافله سالار کاروان شدهایخبررسیده که هم دست یاغیان شدهایقرار بود که چون کوه پشت من باشیولی عمیقترین درهی جهان شدهای......
دل تنگ و دست تنگ و جهان تنگ و کار تنگ از چهارسو گرفته مرا روزگار تنگ ......
به یک بار از جهان دل در تو بستم........
تو جان جان جهانی و نام تو عشق است.....
از تمام جهان سهم من باشی و بس..️️️...
لحظه ای با تو نشستن به جهان می ارزد...
من اگر روزی شود، نقاش این دنیا شوماین جهان را عاری از هر غصه وغم میکشم ....
آنقدر از تو پُرم که بایستم مقابلِ بادپشتِ سرمجهان مست میشود ....
بزرگی جهان را بیخیال،من آن چند وجبی درون سینه اَت را طلبه اَم...