شعر مقاومت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر مقاومت
با عبور هر گلوله
از سینهی من و تو
یک نقطهی اشتراک
در «ما» پیدا میشد...
ما
مقابل هم
دو پرچم بودیم در باد
که به هم دست تکان میدادیم؛
دو عاشقِ رها
در
مشتِ یک رویا!
هرچه زمان پیش میرفت
تکانِ دستها به رقص، شبیهتر
و موسیقیِ توپ و...
به قتلگاهِ بشر، فریاد کن، ای دل!
صدای خستهی خود را، شاد کن، ای دل!
اگرچه خامشی آیین اهل دنیاست،
تو سینه را به شرر، آزاد کن، ای دل!
ز خاک خفتهٔ این عصر بیخجالتِ کور،
قیام اشک و دعا ایجاد کن، ای دل!
میان جمع نظر بسته، چون سحر...
به هر حال ای دل، این درد خطِ پایان نیست
که این مسیرِ پر از درد، بیامان نیست
اگرچه خسته شدی از هجوم طوفانها
ولی بمان، که در این راه، جاودان نیست
ببین که ریشه ی امید، در دلت باقی ست
شکستهایم، ولی این شکست جان نیست
قدم بزن به...
به هر دردی که آمد بر دلم، جانم توانتر شد
به هر زخمی که خوردم، سینهام آسمانتر شد
هر آواری که بر دوش دلم افتاد، فهمیدم
که این دنیا برایم لحظهای بی امان تر شد
نشد خم قد من از بار رنج و درد، دیدی که؟
فقط کشتی ویران دلم...