متن لباس
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات لباس
در سکوتِ لباسها،
عطرِ تو
مثل آهی نمناک
از لایِ پیراهنم
بر سینهام میپیچد؛
چنان شبنمی
که بر لبهی یک عصرِ فراموششده
جا مانده باشد.
و آنچه
از چینهای این تنِ بیخواب
سرازیر میشود،
گرمایِ آغوشیست
که در زمستانِ بیکسی
آرام،
دلم را میفشارد.
پاییز
لباس نارنجی
احساس توست
تا جغرافیای آغوشت
حلول فصل برگ های زرین را
برایم تعبیر کند
مجید رفیع زاد
به او گفته بودم
تا می تواند
تاریکی ها را پاک کند
از درونِ جیب های خالی ام
شروع به گشتن کرد
و گشت
و گشت
و گشت
تا جایی که دیدم
ماشین لباسشویی
ناپدید شد
«آرمان پرناک»
به جانِ هر لباس
ظلم است
این همه مانکنی که
از کار برکنار می کنی
زیبایی هم حدی دارد!
«آرمان پرناک»
یک آستینم دیر
یک آستینم دور...
خیاط باشی!
این چه لباسی بود برایم دوختی !؟
«آرمان پرناک»
باید از خواب و خیالت کمی آسوده شوم
غرق این زندگی خاکی و آلوده شوم
آنقدر جامه دوری به تن آراسته ای
حال باید به لباس غمم آموده شوم
من که دانم که دگر وصل تو حاصل نشود
وقت آن است که از هِجر تو فرسوده شوم
روز ها فکر...