شب هایم بدون بازوانت چقدر سرد می شود در خوابم امشب گذر کن شاید تو را به آغوش کشیدم ...
بیا در آغوشم، بگذار تو را ببوسم، میخواهم در گرمی آغوشت بسوزم به من نگاه کن، بگذار تا میتوانم تو را ببینم، بگذار دستانت را بگیرم، و درآغوشت آرام بگیرم
غرق شدن همیشہ تو آب نیست تو غصہ نیست تو خیال نیست آدم بعضے وقتا ، تو عشقش غرق میشہ... ️️️
دوری را با چه زبانی می توان ترجمه کرد وقتی فاصله من با تو تنها یک آغوش است تو را نمی دانم اما من با خیالت شب را روز می کنم روز را شب ... و آغوشت دنج ترین جای جهان من است ای نزدیک ترین دور ..... . .
این روزها حسادت از چشمانم بیرون می پاشد و روحم را زخم می زند . . حسادت می کنم به پیراهنت که چنان تنگ تو را در آغوش گرفته است . . به کتاب هایت که عاشقانه زل زده اند به چشمانت . . به دیوارهای اتاقت که عطر تنت...
این روزها در سرم نهالی شکوفه داده است که گرد عشق می پاشد و عطر آرامشش تمامم را در آغوش می کشد مست می شوم و خنکای نسیم حریر نازک خیالم را تا دشت ها می برد میرقصم و به جایی حوالی بهشت می رسم . آری گویا اردی بهشت...
اینجا بهار است و هنوز زندگی از پشت آوارهای دلم سرک می کشد ساز بودن می زند و روحم را می رقصاند . اینجا بهار است و هنوز عطر تنت پاورچین پاورچین از من بالا می رود و پیچک وار تمامم را در آغوش می گیرد . اینجا بهار است...
همخون هم نبودیم، اما هم خونه بودیم؛ تو تمام من نیستی اما نقشی از تمام من هستی، وقتی دنیا همانند چای، تلخ میشود، خنده هایت آن قندیست که باید باشد تا دنیا را به کاممان شیرین کند؛ بمان که بودنت حقیقتِ من است رفتنت دور میسازد مرا از خودم، چگونه...
آه می ریزد به دلم طنین ناله های خزان همچون شاپرکی خسته درون خاطره های دور و دراز عاشقی کجا رفت آن لحظه هایی که بر ناز نگاهم سجده میکردی و من ، میان آغوش تو نبض دلتنگی را راهی مرگ خاموش میکردم . . آه.... اگر تو را یکبار...
هر روز یک ساعت کنار دریا راه می روم پا به آب می زنم و از خیس شدن دامن بلندم لذت می برم. دانه های شن و ماسه به مانتو و کفش و دامنم می چسبند، به خانه که برمی گردم با خودم شن سوغاتی می برم، پله ها، پاگرد،...
دلباز ترین.. کوچه ی دنیاست، بن بستِ آغوشت...
مرا در آغوش بگیر می خواهم بهار را زودتر تجربه کنم .. !
و زن ها تمام دردهایشان را در آغوش مَرد دلخواهشان فراموش می کنند
دلتنگتم... یجوری که انگار سال ها کنارت زندگی کردمو هرروز، تو آغوش تو از خواب بیدار شدمو هر شب، تو اغوش تو خوابیدم!! یجوری که انگار سال هاست نیستیو من قد چن سال دلتنگی کشیدم... عجیبه که تنم مدام بهونه ی عطر تنتو داره!! عجیبه که وقتی خیره میشم به...
مثل ماهی به وقتِ فراموش کردنِ آب، تو را فراموش کردم و مرگ مرا در آغوش گرفته...
قوانین فیزیک را از نو بنویس، از لایه های زمان عبور کن و از گذشته ها برگرد برگرد و مرا در آغوش بگیر دیگر به آینده امیدی نیست...
بهشت اگه آغوشِ کسایی که دوستشون داریم نیست پس کجاست ؟! ️️️
شدم مجنون تو نشدی لیلی من... شدم فرهاد تو نشدی شیرین من... شدم شاملوی قصه هایت دل ندادی...نشدی آیدای من... بگو...شاید دلت قصه ی تازه می خواهد؛ پس مینویسم از نو... تو معشوقه باش و منم عاشق و به نامِ عشق می نویسم از عشق؛ که هر دَم میگردم به...
آدم بزرگ ها هم قد می کشند با شنیدن "دوستت دارم ها" با "بوسه ها" با "آغوش ها" ... من می خواهم با تو "قد بکشم" .. .
باید به آغوش عکس هایت پناه برد؛ از شر شب های "مطلقا بی تو" ....
و بهشت در آغوش توست تا میبوسمت... باز می شود درهایش!
تو مثل سوگلی های قشنگ زمستان می مانی سرد ، بارانی آفتابی به اندازه ی شیرینی یک خواب زمستانی در میان بازوانت تو به تنهایی اندازه ی زیبایی های زمستان زیبایی آنقدر زیبایی که آدم دلش می خواهد با باران در آغوشت بگیرد با کوچه در آغوشت بگیرد با برف...
چند تکه تصویرِ مبهم گوشه ی ذهن در آشوب های درهم شبانه ام میانِ عاشقانه های خواب و ستاره از تمامِ شب تنها تورا به خاطر دارم و من با همه دلتنگی هایم ردِ عطرِ موهایت را بار ها هم آغوش می شوم ....
رفتم آسمان هارا تماشا کنم چشمانم به هرسو به هوای بویِ عطرِ تو تمام خاطره هارا گشته با یک چتر که خیس از سکوتِ باران خورده ی فاصله هاست رفتم باران ها را تماشا کنم سیلِ هجوم قطرات که بر سرِ تنهایی ام می ریخت و مرا تا انتهای رویای...