بیو
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو
مست چشمان تو بودم،
این تنها گناهم بودـ
گناه من این بود،
که از چشمان او مست میشدم.
ای که برده ای ز دل همه صبر و قرارم.
کجایی..؟
چشم او.
ساکن دلم است و بس.
کور شود چشم و دلی که،
غیر چشم تو چشمی بیند.
آن پریشان زلف تو،
برده دل و دین همه دنیایم را.
پریشان کرده حالم را،
زلف پریشان روی او.
سلام بر کسانی که به گیج گاهمان شلیک نمی کنند
مثل تو کی میتونه منو عاشق کنه با چشماش.
به صلیب می کِشد
دلتنگی
نگاهم را در انتظارت
چشم من درگیر چشمان تو بود،
که دلم رفت ز دست.
سخت است،
فراموش کردن چشمی که سخت به دل نشسته.
بی تو هر شب،
محو خاطرات چشمت میشود چشم و دلم
خود را گم کردم در نگاهت،
چون چشم تو را دیدم.
کجایی؟
ای خیالت مونس شبهای تنهایی و دلتنگیِ من.
تنها چشمان توست،
که میکشد مرا سمت جنون.
مثل هر شب. شب من بی تو چقدر بارانیست.
نیستی و در من دو چندان گشته شوق دیدنت.
خاطراتت بدجور به رخ میکشد جای خالیت را.
چشمت آشوبگر خلوت تنهاییِ ماست.
دلم لک زده واسه چند لحظه زل زدن تو چشمات.
آنکه پریشان میکند حال مرا با یک نگاه، تویی.
آشوبم و آن زلف پریشان تو آرام دل ماست.
تو همان لبخند شیرین،
وسط بغض های سنگین منی.