متن تنهایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تنهایی
مرا همرهی کن
به گوشم شب بیقراری
سخن های مستانه گفتی و رفتی
در آلونک سوت و کورم
دمی قصه ام را شنفتی و رفتی
چه می دانی از روزگاری
که باخود دمادم به جنگ و ستیزم
و دستان خود را به دستم
ندادی که از جای خود برنخیزم
همان...
گاهی...
می رنجم از تنهایی ...
و گاهی ...
چه عجیب دوست دارم
تنهایی را ...
رعنا ابراهیمی فرد(رعناابرا)
در مسیری که...
در آن رستن های ابدی
متوقف شده است
در خانه ای که...
انتظار بامش را فرا گرفته است
تنهایی ام...
به زیر درخت انار مهمان است
رعنا ابراهیمی فرد(رعناابرا)
به کجا باید رفت ...
دل ما تنگ تر از تنهایی ست
دل ما ز غمگینی پرواز خفته ای
لنگیده است
در اوج تنهایی شخصی مرموز
یک شروع منتظر است
آن شروع...
که قصه ی آغازی یک خاطره است
به کجا باید رفت
به کجا بال گشود
و کجای سفر...
فقط یک دست می خواهد
تو را بگیرد
و ازمیان چاه تنهایی ات بیرون بکشد
فقط یک دست...
که مهربان باشد
صمیمی باشد
بدون ریا و صادق باشد
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
هیچ چیز ﺑﻪ ﺣﺠﻢ تنهایی ایم ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ!
هیچ چیز،
--جز موهای سپید،
و روزهای کسل کننده ی پیش رو
و وعده ای مرگی،
که وعده ای ست،
--ناگریز!
لیلا طیبی(رها)
الفبای زیستن ...
به دست فراموشی ست
و کسی که ترانه هایش
ترانه ی تنهایی ست
زیستن در شعر زیباست
و پرواز کردن در عالم خیال
شاید ...
در حیات واقعی...
چیزی ترانه نو نخواهد خواند
کسی لبخند آفتاب گردان ها را
نثار خورشید نخواهد خواند
تلحی ها ماندگار همیشگی...
آن روزها رفت
خاطره اش ، بر ذهن ما نشست
سرد و سفید و برف
همه جا را گرفته بود
آن شب سکوت سرد
فرسنگ ها راه بود
فاصله ها بود و فاصله ها
کسی خبر نداشت از سختی راه
ما بودیم و ما بودیم و بس
تنهایی و بیدار...
ٰٰٰٰٰٰིིུٖٖٖٖٖٖٖٖٖٖ❢ٰٰٰٰٰٰིིུٖٖٖٖٖٖٖٖٖٖ❢ٰٰٰٰٰٰིིུٖٖٖٖٖٖٖٖٖٖ❢ٰٰٰٰٰٰིིུٖٖٖٖٖٖٖٖٖٖ❢ٰٰٰٰٰٰིིུٖٖٖٖٖٖٖٖٖٖ❢ٰٰٰٰٰٰིིུٖٖٖٖٖٖٖٖٖٖ❢ٰٰٰٰٰٰٖٖٖٖٖٖٖٖٖمیگم دلبر موقشنگ من
سرد بودن تو خیلے جذاب و قشنگ تر از مهربونیای بقیس باورکن!
در مسیری که درآن...
رستن های ابدی متوقف شده است!
در خانه ای که انتظار...
بامش را فرا گرفته است
تنهایی ام...
به زیر درخت انار مهمان است
مرا بکشید...
ای حقیقت های بی انصاف
مرا بکشید...
قلب من، از سنگینی یک جدایی
از سختی یک مرگ می سوزد
مهربانم......
من از غرابت تنهایی می آیم
از جایی می آیم
که انسانهایش بوی ساده زیستن را ندارند
من از میان سکوت و توهم می آیم
از میان...
خم کوچه هایی که هنوز از آنها عبور نکرده ایم
از میان صدها هیاهوی فریب
که هنوز ...
در پس پرده های مشکوک...
سخنی نیست...
جز تنهایی...
میگذرد..
اما زمانش مشخص نیست..
جالب است..
شلوغ باشد اطرافت...
اما تنها باشی...
نویسنده: vafa \وفا\