من میدانم که اندوه من برابر است با اندوه سواری که صدای سم اسبش را با صدای خرد شدن آهسته برگها اشتباه میکند با شب بویی که تاریکی خود را از دست میدهد با نارنجی که تنها بر میز است ...
آسمان خیره به ژرفای نگاهم شده ای باز بر بیکسی خویش گواهم شده ای گوییا باز غمی در نظرت آمده است که چنین تیره تر از بخت سیاهم شده ای آه! میدانم و میدانم و میدانم, آه ز چه دردیست که هم نغمه آهم شده ای باز یاران همه رفتند...
آدم هایی که از دل رابطه های نصفه و نیمه بیرون آمده اند، فهمیده اند دنیا آنقدر زیباست که میشود تنها ادامه داد... آنها فهمیده اند برای ادامه دادن زندگی حتما و لزوماً نیاز به جنس مخالفی نیست؛ و قوی بودن و حتی شاد زیستن دو نکته کلیدی برای آن...
باید خیانت کنی...! تا دیونه ات باشن....! باید دروغ بگی ....! همیشه تو فکرت باشن..! باید هی رنگ عوض کنی....! تا دوست داشته باشن...! اگه ساده ای....! اگه با وفایی...! اگه یه رنگی.....! همیشه تنهایی .
اگه با خودت دوست بشی هیچوقت تنها نمیمونی
صلح مثل یک دستهگل روی مزار تنهاست.
عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت چه سخنها که خدا با منِ تنها دارد ...
کیم من؟ آرزو گم کردهای تنها و سرگردان نه آرامی،نه امیدی،نه همدردی،نه همراهی .
گاهی باید یاد گرفت همیشه دلی که برایت می تپد ماندگار نیست باید یاد گرفت که قدر بعضی از لحظه ها را بیشتر دانست باید یاد گرفت گاهی ممکن است آنقدر تنها شوی که هیچ چشمی اتفاقی هم تو را نبیند
من چو سرداری که تنها مانده در میدان جنگ در مصافم با زنی زیبا که تسلیمم نشد
مامان! کلافه اَم تک و تنها، بدونِ تو شاید خبر رسیده به گوشَت از این و آن امشب اگر دوباره به رؤیام آمدی دیگر نرو، تو را به خداااا پیشِ من بمان
من شاعرم و تنها ثروتم ، دفتر شعرم و چشمهای قشنگ توست
همچون دالانی بلند تنها بودم. پرندگان از من رفته بودند. شب با هجوم بی مروت اش سخت تسخیرم کرده بود. خواستم زنده بمانم و فکر کردن به تو، تنها سلاحم بود تنها کمانم تنها سنگم
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک را -- کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم -- و من چون شمع میسوزم و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند ...
دلم هوای یک دونفره تنها کرده من باشم و تو زیر آسمانی که فقط من و تو به آن مینگریم و بس...
آن ها که تنها زندگی نکرده اند نمی فهمند که سکوت چگونه آدم را می ترساند چگونه آدم با خودش حرف می زند نمی فهمند که آدم چگونه به سمت آینه ها می دود در آرزوی دیدن یک همدم
من هوای خودم را مینوشم و در دوردست خودم تنها نشستهام.
زمستان سرد نیست درد است وقتی دست هایم تنها خودم را به آغوش می کشند !
تو که نیستی احساس کودکی را دارم که موقع یارکِشی؛ هیچکس برای بازی انتخابش نکرده! همانقدر مظلوم همانقدرتنها همانقدر بیچاره
دور باشی و تپنده بهتر از این است که نزدیک باشی و زننده... این مفهوم را در رگ هایت جاری کن دیگر تنها نخواهی بود... ️️️
بنازم غیرت غم را دمی نگذاشت تنهایم
وقتی انسان آموخت،آن هم نه فقط بر روی کاغذ،که چگونه با رنج هایش تنها بماند و چگونه بر اشتیاقش به گریز چیره شود، آن وقت چیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشد
آدم ها تنها که می شوند ، فرصتِ بیشتری دارند که فکر کنند که ببینند چه کسی دوستشان دارد ، چه کسی هوایشان را دارد ، و چه کسی عینِ خیالش نیست ... آدم ها تنها که می شوند ، تویِ لاکِ خودشان فرو میروند ، واقع بین می شوند...
مهم نیست شرایط چقدر سخت باشه آدمی که بخواد رو قولش باشه هیچوقت تنهات نمیزاره