متن دلتنگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی
امروز هم روز دیگری
برای دوست داشتن تو آغاز شد
تا شعری دیگر
بسرایم پر از واژه هایِ عشق
برای آن چشمان رویایی
که تا بر من می تابند آرام می گیرد
قلب بیقرارم،
سبز می شوم و گرم
در این زمهریر زمستانی ،
بتاب با گرمای بودنت
بر منی...
.
کاش میشد
ذره ایی از تو را
زنجیر کنم
به گردن آویزم ،
نگاه مهربانت را
عصاره بگیرم
در شیشه ی عطر بریزم
جان بگیرم و سرمست شوم
از استشمام رایحه ی دلنوازی
که یادآور حضور توست؛
اصلا حال خوب مگر چیست؟
اعدام بغض دلتنگی
وقتی در آغوش یاد...
جمعه خیال تو
یاغی و سرکش
تمام احساسم را زیر و رو می کند
تنهایی بر پیکره ی جانم
نقشی از دلتنگی می زند
و در سینه ام دلی را می لرزاند
که در تب و تاب رسیدن
به حصار آغوش تو می سوزد ،
دلم می خواهد
در این...
دلتنگی های جمعه را
هیچ چیزی تسکین نمی دهد
بهانه جویی های دل بیقرارت را
هیچ کلامی آرام نمی کند
هیچ آهنگی نوازشگر
رِخوت روحت نیست
فقط می خواهی
دست ناگفته های دلت را بگیری
با نسیمی از یادش
بروی به خلوت خیال او
همانجا که او هم منتظر توست...
بیا وقت وصال است
دلم تنگ و چشم در انتظار است
بیا دل خون شدم من ز دوری
بیا کاش که من دست بکشم از دیدنت در وقت کوری
بیا قلب من باور نداره
چشم از دوریت باران بهاره
دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ
از دوریت قلبم...
زیبا زیاد بود اما دنیا
شبیه تو نداشت
دلتنگت که میشوم
من میمانم و خاطراتی که باهم رقم زدیم...
میدانی؟
تو دلیل تمام خوشی هایی بودی که با من بود...
و این یعنی زیباترین زندگی در کنار کسی که دوستش داری...
با این حال...
دلیل اتفاق خوب زندگیم
اگرچه با رفتنت دلم را لرزاندی
اما، همیشه بهترین آرزوهایم...
تمام بسترم هوای عطر تو دارد
ولی..
جایِ تو خالیست
🔹 [ سردار ]
https://gerdioz.blog.ir/...
پارسال این موقع فکر میکردم خوشبختی در آینده ست اما حالا چه تلخ می فهمم خوشبختی روزای خوشی بود که با تو گذشت و خاطره شد 🖤
برگرد و بمان ..
اصلا بخاطرِ من نه
حالِ گیاه خانه تب دار است
نگاه پنجره مشکوک و.....
ماهیِ حوضِ کوچکمان غمگین است
امّا اگر آمدی ....
کمی هم به من سر بزن
حال من هم رو به ویرانی است
در پزشکی دردی وجود دارد به اسم درد فانتوم؛
بهش درد خیالی هم میگن
اما خیالی نیست ، واقعا درد می کند
بیمار واقعا درد می کشد ولی از جایی که دیگر نیست؛ دستی درد می کند که قطع شده، انگشتی درد می کند که جایش بین تمام انگشتانش خالیست،...
جمعه ۲۶ نوامبر ۲۰۲۱ در غرب،
جمعه سیاه(بلک فرایدی) نام گرفت
خواستم بگم تو نباشی
همه جمعه ها واسه من سیاه هستند🖤
در اتاق کوچکی در ساختمانی متروکه ؛
پشتِ شیشه ی ترک خورده ی مِه گرفته ای
در دمای منفیِ ۴۲درجه شب
\ تو را به انتظار نشسته است... ! \
اگر خیلی دیر کنی همانجا ،
کف همان اتاق ...
و برای همیشه دفن خواهد شد...!
\گم گشته در خاطرات...
دلتنگی هایم ..
مثل کفشهای بزرگ کودکی هایم بود ،
که پدرم
بعد از دیدن چشمهای خیسم می خرید
و هر سال ..
با گریه های سال بعدم اندازه ام میشد ..!
تو هم
اگر نمی آیی نیا
فقط به اندازه دلتنگی هایم دست نزن!