شعر کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر کوتاه
من گرسنه ام،
سیر نمی شوم!
هرچه کتاب می خوانم...
رها فلاحی
ذهنم،
یوزپلنگی تیز پاست
آه!
بی هوده بود، دویدن هایم...
آی ی ی
--غزال وحشی،
کدام کنام آرمیده ای؟!
لیلا طیبی (صحرا)
زیر نور ماه،
پلاک خانه ی تو،
--چهارده ست!
لیلا طیبی (صحرا)
در اندرونم،
هزار پرنده ی آزاد
لانه دارد!
دریغ!
با بال و پرِ زخمی چه کنم؟
لیلا طیبی (صحرا)
می پرسد: شورت گره ای ...؟
تلخ می گویم:
کودک عشقم سال پیش مُرد.
می پرسد: آدامس ...؟
تلخ می گویم:
گذشته را می جوم، کافی است.
می پرسد: سیگار؟
چیزی نمی گویم.
آتش می زند و تلخ می گوید:
این تلخی را مهمانِ من باش.
رد می شوم از بلور کاوه
مثل نور،
از میان درهای بسته
مثل صوت،
از روی قله های ندیده
مثل باد ،
از زیر اقیانوس
مثل آب،
من
شاعرم.
به گلویِ بریده یِ قلم
قسم،
به کاغذ مچاله ی آن گوشه ها
قسم،
تو شعر آخرم نیستی،
اما
آخرین شاعرِ این کوچه ها منم
در صفِ نان .
یکی،
قاب عکس خود را
یکی،
ساعت دیواری را
و یکی،
مسیح را،
آویزان می کند
از میخ ،
چه کاربُردهایی دارد این میخ !
مرا به نام تو می خوانند،
در تاریکی ما می شویم
در نور، من و تو
همراه با توام ولی
کسی مرا به من نمی شناسد
من
سایه ام .
تو هم /
خودت را خالی کن /
ماشه را بچکان، آسمان! /
این سربازِ زندگی /
بارها بدرد خورده است /
راحت باش! /
این صحنه را /
فقط مرزهای دور /
می بینند.... /
آرمان پرناک
نه ! /
اینطوری نمی شود ، /
نه ! /
باید /
کوله ی خالیِ سنگینم را /
بار دیگر بگردم /
مگر می شود کسی که دوستش داری /
برای شب های سردِ پادگان /
روزهای گرمی نبافته باشد؟! /
آرمان پرناک
نه امسال، /
چندین سال است /
سارا /
سفره هفت سین اش را /
با سکوتِ دارا /
می چیند /
«آرمان پرناک»
اما نمی پرد /
مشت میزنم به پنجره /
اما نمی پرد /
خیال می کنم قفس را /
اما نمی پرد /
این پرنده ی دیوانه /
در چشم هایم چه دیده است؟ /
«آرمان پرناک»
هر شب،
فکرهایت را برهنه کن،
در آغوش نگاهم،
و عشق را ،
نقاشی بکش برایم،
ای دختر باکره ی شعر ...!
مهدی بابایی ( سوشیانت )
دو سرخی براق در جهان،
یکی لب های تو و دیگری گیلاس،
یکی دلچسب فصل عشق،
دیگری گوشواره ی باغ شعر...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
اگر روزی نشانی مرا خواستی
از آسمان بپرس...
کدام مسافر است
که تمام جاده ها را سیاه پوش کرده؟!