متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
تو را می نویسم
تا آیندگان از گوهری چون تو بدانند
بخوانند
روزگاری در این دیار
در سینه ی من
عشق هنوز نفس می کشد
برای بقای نسل عاشقان
عشق تو را فریاد هم می زنم
عوام را هوشیار می کنم
که عشق هنوز در این حوالی پرسه می زند...
ای صبح بهارانه ی من
از آسمان نیلگون چشم هایت ببار نگاه ت را بر سرزمین دلِ تشنه ی من
چتری کن ابرهای نقره فام آغوش ت را سایه بر عشق سوزانِ من
نسیم نفس های بهارانه ات را بوز بر رخِ مستانه ی من
و از حکایت عاشقان اردیبهشت...
نمی توانی توصیفش کنی!
احساسی که به او داری را می گویم.
طوری که برای هربار دیدنش بال بال می زنی و از اضطراب فراموشی وعده ی دیدارتان خواب از چشم هایت فراری می شود...!
احساس آشنا و در عین حال غریبی ست نه؟
عشق را می گویم.
افسانه ای...
اشتباهات تجربه می شوند، ولی حتما از آن درس نمی گیری!
پشیمان نمی شوی، اصرار بر تکرار آن داری...
می دانی که باز همراه بغضت خواهی شکست!
دیگر توجیهی برایش نداری...
می گویند: حرف که چیزی نیست! همه بلدند. عمل کن.
حرف زدن گاهی دشوار تر از هر کاری می شود!
گفتن بعضی جملات می تواند تاوانی سخت داشته باشد.
جملاتی مثل:
دوستت دارم:))
کوتاه و شیرین، ترسناک و جذاب.
به همراه تاوانی دردناک...!
عید من بهار لبخند توست که بذر عشق را شکوفا می کند
هر گوشه سررسید من یعنی تو
ایام خوش سعید من یعنی تو
ای در تو خلاصه عشق، هستی، فردا
لبخند بهار و عید من یعنی تو
حالا که پرچم ها سیاه هستند!
و جنگ دارد شیوع پیدا می کند،
بیا از عشق بگوییم!
شاید آدمیزاد
تفنگش را زمین بگذارد
و نگاهش
در رنگین کمان زندگی
لبخندی را دنبال کند
که می رسد به آزادی!
به انسانیت! به دوستی! به ... به ...
هرچند خوب بودن در...
سرود زندگانی..
بخوان ای بلبل زیبا
بخوان بر شاخه سارانم
که من هم در نگاهت خوب میرویم..
بخوان از عشق می خوانی
نسیم باد می آید
سرود زندگانی را
تو همچون یار می خوانی
(گندم زار موهایت)
وقتی دلم برایت پر می کشد
بردار روسری ات را
که در راه رسیدن به تو
در گندم زار موهایت گم شوم
و عشق را لابلای موهای بلندت ببافم
و در هر گره اش
به آن کوچه ی بن بست نگاه مخملیت
هزاران بار دل ببازم
وقتی...
دارم به یه قرن پیش فکر میکنم
وقتی که نامه رد و بدل میشد و خبری از اینترنت نبود
دارم فکر میکنم اگه تو یه جزیره دور باشم که اون جا اینترنت نباشه برام نامه مینویسی؟
خدای من ! چه دید کوتاهی!
مگه چندین هزار سال پیش نامه بود؟
بیا...
دستانت را باری دیگر گهواره ی عشق کن برایم
سفره ی دلت را باز کن برایم
تو بنشین تا تماشایت کن
کمی قهوه بنوش
پرده ها بکش
نگذار افتاب تورا لمس کند
عشق نزدیکترین راه رسیدن به خداست
زن ….جنس عجیبی ست!
چشم هایش را که می بندی, دیدِ دلش بیشتر…
دلش را که میشکنی, باران لطافت از چشم هایش سرازیر…
انگار درست شده تا…روی عشق را کم کند!
با عشق واقعی، می توان در سرزمین بزرگ زیبایی ها با خوشبختی زندگانی کرد.
رحمان شاهسواری کینگ
گند نزنید به مهم بودنتون ....