انتظار زیباترین نقاشی دنیاست وقتی حاصل تصویرش تو باشی
رفتی دور شدی دیر شد نیامدی هنوز چشم انتظارم.
اندیشه و سکوت بغض و انتظار چهارگوشه تقدیرمان اینست !
انارهای کال در انتظار رسیدن دستانت
نزدیک تر بیا و به آتش بکش مرا عمری به انتظار نگاهی نشسته ام
نه ! اشتِباه نکن در انتِظار تو نیستَم در انتِظارِ مَنی ام که با تو رفت...
گلوی انتظار خشک است واژه های تنهایی آرام و بی صدا انتطار را فریاد می کشند.
کاش... می دانستم... در انتظار ِ طولانی چشم های من تو ...در انتظار چه بودی ... ...
چشم به راهند مسافران در ایستگاه عشق به انتظار
تکرار بی شمار زمستان پس از بهار ای عاشقان، چه رنج بزرگی ست انتظار...
سر روی سینه ات می گذارم در انتظار صدای قلبت سرم به سنگ می خورد بر می گردم
در انتظار کَسی، قاصدک از تار عنکبوت می دهم به نسیم
تو عُبور می کنی، من بَهار می کِشَم ابر و اشک و بومِ خیس، انتظار می کِشَم
همین چشم به راهی ها همین انتظارها تو را از چشمم انداخت.
انتظار تکلیف آدینه ها
چه غریب ماندی ای دل! نه غمی، نه غمگساری نه به انتظار یاری، نه ز یار انتظاری
جمعه یعنی انتهای انتظار
چه حالِ خوبی دارد انتظار اگر کمی نام تو در میان باشد ...
هیچ چیز بدتر تر از زندگی کردن در حالت ِ انتظار نیست..
شبم به وعده و روزم به انتظار گذشت به هیچ و پوچ مرا روز و روزگار گذشت
سر راهت در انتظارم برده هجرت صبر و قرارم جز ظهورت ای گل زهرا به خدا حاجتی ندارم
کاش این جمعه بگوییم به تبریک ظهورش صلوات!
دلتنگی ما به نهایت خودش رسیده یا صاحب عصر،الهی گلباران کنیم حضور مقدست رو
موهایم سفید شد در انتظار کسی که قرار بود با عاشقی روسفیدم کند...