چهارشنبه , ۱۸ مهر ۱۴۰۳
خورشیدطلوع نمی کندیک تصویر ازتوکافیستبرای تلئلو دوباره خورشید.....
از پس ظلمت بسی خورشیدهاست...
خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،خورشید شما، عشق شما، بام شمایید...
خواهی که چو صبح صادق القول شویخورشید صفت با همه کس یک رو باش...
مثل شب به ماه گرما به خورشید زمستان به برف ببین !من هم به تو می آیم...
پر کن از باده چشمتقدح صبح مرا خود بگو من زتو سرمست شوم یا خورشید ؟...
مثلِ هر صبح..تو خورشیدی و من مشتری ات؛در مدارِ تو و چشمت،همه دنیاست؛سلام......
آن زمان که آفتابگرداناز خورشید متنفر شودمن هم دیگر تو رادوست نخواهم داشت!...
لطف بزرگ خورشیدگرما نیستسایه ای ست که مرا از تنهایی نجات می دهد......
گُل آفتابگرداندلبری میکند با خورشیدمثلِ من با تو...
قشنگی صبح،به اینِ که خورشیدبا صدایخَنده تُ چِشم باز کنه.....
خورشیدچشم های توست..منظومه رااشتباه چیده اند......
بخند!هنوز می شوداز گوشه ی لبخندتخورشیدی برداشتبرای فردا......
از زمین کربلا خورشید ها برخاسته ...عشق از قافله هفتاد و دو سر میخواسته ......
غروب پایان داستان خورشید نیست ...یک شروع دوباره ست......
آتش…به جان خورشیدانداخت و رفت عشق...
مهربانکه باشیخورشید از سمت قلب توطلوع می کند...
خورشید/پاک کرد عینکش را/پهن شد آفتاب...
خورشید از حضور تو الگو گرفت و بعد،زیباتر از همیشه ی خود -مثل ماه- شد....
من و خورشید به یکباره توافق کردیمروز ها نوبت او باشد و شب نوبتِ تو...
“سکوت” را “ترس”“عشق” را“عادت”کاش!!خورشیداز سویچشمانِ تو طلوع کند....
آفتاب نگاهتهمچو نور خورشید نوازش میکندزنبقهای احساس دلم رااز من مگیر آفتاب را...!...
من صبح رادر چشمان تو میبینموقتی بازشان میکنیخورشید طلوع میکند در من ،پلک بزنبگذار جان دهمدر این خورشید سوزانت !...
خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گردد …به سلامتی هرچی پدره . . ....
روز مادرپر از رد پای سنجاقکخورشید زیر برف...
آرزو دارم؛خورشید، رهایت نکندغم، صدایت نکندظلمت شام، سیاهت نکندو تو را از دل آنکس که دلت در تن اوستحضرت دوست جدایت نکند...
فرقی نداردچه ساعت از شبانه روز باشدصدایت را که می شنومخورشید در دلم طلوع می کندمن هیچ امو تُدر تمامِ هیچِ من همه ای...
خوش به حال من ودریا و غروب و خورشیدو چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید...
خورشید هر صبح یادآور این نکته است که میشود از اعماق تاریکی ، دوباره طلوع کرد .....
زندگی خودتون رو با دیگران مقایسه نکنیدهیچ قیاسی بین ماه و خورشید وجود ندارهاونها زمانش که برسه هر دو میدرخشند...
صبحها وقتی خورشید در میآید متولد بشویم ، هیجانها را پرواز دهیم روی ادراک فضا ، رنگ ، صدا ، گل نم بزنیم آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی ......
آمدی تا که به خورشید بخوانی ما راآمدی تا به حسین ات برسانی ما راولادت حضرت زینب(س) گرامی باد...
تصمیم گرفت و بی محابا آمد خورشید به دشت عشق زیبا آمد آورده برای او انار و گل و سیب باران ستاره تا به اینجا آمد...
عشق یعنیچون خورشید تابیدن بر شب های دوستو چون برف ذوب شدن بر غم های دوست...
و آنگاه ، حضور،حضور،حضور توچنان برافروخته ام می داردکه سایه ام حتی زمین را می سوزاند.بمان! بمان و بگذار همچنان رشک خورشید باشم....
خیال نکناگر برای کسی تمام شدیامیدی هست؟!خورشید از آنجا که غروب می کندطلوع نمی کند...!...
خورشید اگر گم شود از عرصه ی عالم من دست تو گیرم به لب بام برآرم...
گمان کردم که پیوند من و خورشید شیدایی ستچو نزدیک آمدم، فهمیدم از دورش تماشایی ست...
حتی طولانی ترین شب نیز با اولین تیغ درخشان نور به پایان میرسد،حتی اگر به بلندای یلدا باشد.بیدار و امیدوار باشخورشیدی در راه است. یلدا مبارک...
برای زنده ماندن دو خورشید لازم است :یکی در قلب ، دیگری در آسمان ......
فرقی نداردچه ساعت از شبانه روز باشدصدایت را که می شنومخورشید در دلم طلوع می کند...
خورشید روزی دو بار طلوع نمیکند ، ما هم دوبار به دنیا نمی آییم ؛ هر چه زودتر به آنچه از زندگیات باقی مانده بچسب ......
فردا برف و باران/ امروز من و خورشید/برهنه...
گل آفتابگردان را گفتند: چراشبها سرت را پایین می اندازی؟ گفت :ستاره چشمک میزند، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم........
همانطور که خورشید پس از شب طلوع می کند،موفقیت نیز پس از شکست و مشکلات ظاهر می شود....
سه چیز زمانِ زیادی پنهان نخواهد ماند :- خورشید- ماه- حقیقت...
کنارم که باشی...خورشید هم به بودنت..حسادت خواهدکرد..دیگر..ماه را..نمی دانم..!...