چه زیبا نگاه میکنی آدم اسیر میشود با این نگاه ها خدا را خوش نمی آید این همه اسارت!
روز عشق آمد و من غرق تمنای تو ام... باحضور تو دلم شاد وجهانم عشق است
گرفتم روی سر قرآن طلب کردم وصالش را شب قدر است و دلتنگم خداوندا تو یاری کن
هیچ جا خانه ی خودِ آدمی نمی شود ...، مصداق آغوش تو است .
مطمئنی " خدا " لحظه ای که به خودش احسنت گفت. .، تو رو به رویش نبودی؟
آغوشت امن ترین پناهگاه من است بازوانت را به تن هیچ غریبه ای نسپار
آغوش تو سرمست کند جان مرا سیراب کند روح پریشان مرا
خدا کند همه عشق ها به هم برسند منو تو نیز در این لابه لا به هم برسیم
آغوشت همانند جنگ ویتنام است هرکه رفت یا برنگشت، یا اگر برگشت دیوانه بود
تو تنها ترینی میان این دو سینه ی من
خیال دیدنت چه دلپذیر بود، جوانی ام در این امید پیر شد، نیامدی و دیر شد.....
ماهتاب اگر نبود چشمان بی قرار عاشقان رو به کدامین نقطه ی شب می گریست ؟...
لبخند تو تازه ام می کند! درست مثل ترنم شمعدانی ها در خنکای باران نوبهار..
چون تُ دارم هرچه دارَم زندگیست.
من دلتنگی را حنا کرده ام بر دستهایم. تا تو را یاد کنم.
چنان به هوای تو نفسم گرفته است که خیال میکنم -بغض- نامِ دیگرِ دوست داشتن است.
یک دقیقه که نه یلدای ما هزاران سال به "تو" بیشتر فکر کردن بود...
از پشت سر چشمانم را گرفتی و زندگی را لا به لای انگشتانِ تو گم کردم...
من به چشمان تو محتاج تر از نان شبم عشق بر سفره بریزان،غم عاشق نان نیست
من خراب نگه نرگس شهلای توام.
مه مردادی من چشم های مست جذابت تمام سهم من از دلبری های جهان باشد..
هر لحظه که صدای تو را گوش می کنم هر قدر غصه هست، فراموش می کنم
برآورده شو برایم تو تنها آرزویی هستی که رسیدن به آن برایم آرزوست...
می آیی.. نفس به شماره می افتد.. می روی.. نفس می گیرد... بندِ تو است زندگی...