متن کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کوتاه
گفتم به بلبلی که علاج فراق چیست؟
از شاخ گُل فِتاد و تپید و مُرد!
اما گاهی اوقات؛
زندگی کردن از شلیک به خود شهامت بیشتری میطلبد!...
روز ها با فکر او دیوانه ام، شب بیشتر
هر دو دلتنگ همیم اما من اغلب بیشتر...
غم، کمی تخفیف؛
تو که دائم بر مزار قلب من آهسته میگریی!...
تا هستمو، صفای رویا هست
امّید را نمیدهم، از دست
تا شوق هست، در سرِ من
شورندگیست، یاورِ من
تا زندگیست، در رگِ جان
سرزندگیست، باورِ من
در پی ی امنیتم. آه ای نجیب پر غرور
سر نهم بر شانه ی امن تو یا دامان تو؟
غرقِ پرندگی بود
بیآنکه یکبار
در عمقِ پرندهبودن
شنا کند هواپیما...
خاموشیِ پس از جنگ را
آژیرها میدانند:
خداحافظی
بیصدا نیست....
جنگ تمام شد،
ولی آژیرها
هنوز بوسۀ آخر را
فریاد میزنند...
کوهیم و نمی ترسیم هر چند دو صد دشمن
بر جـــان تمـــــام مـــــا در دم بــــزنند تیری
مرگا به دلِ سنگِ تو ای اسرائیل
نابود شوی؛ الهیای دشمنِ جان
ای دلیل بی قراری های من چشمان تو.
پس بیا از من مگیرش آن سیه چشمان خود.
اگرچه می رَوَد از آسمان،ولی جلد است
دوباره بر می گردد کبوتر خورشید.
وَباز جشنِ شراب است و سوروساتِ غزل
شده ست لبریز از شعر، ساغرِ خورشید
بهار آمده از راه و شاخه شاخه شده ست-
-پُرازشکوفه، درختِ تناورِ خورشید
سپیده می رسد و پرت می شود انگار-
-حواسِ پنجره ها ، در برابرِ خورشید
شکسته،کشتیِ بی بادبانِ دل،امّا-
-رسانده است خودش را به بندرِخورشید
شده ست غرقِ تماشا،نمی رَوَد یکدم-
-هوای دیدنِ آیینه،از سرِ خورشید
عبور می کند از کوچه،دخترِ خورشید
نهاده روی سرِخود،گُلِ سرِ خورشید