متن کپشن خاص
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کپشن خاص
خیابانهای این شهر تو را تداعی میکنند...
کافه هایی که نَرفتیم...
کوچه هایی که با یکدیگر قدم نزدیم...
خنده های از تَه دلمان که در شهر نپیچید...
جیغ های شیطنت آمیز بچه گانمان که هرگز اتفاق نیفتاد...
نیمکت هایی که ابداً رَنگ دستان چِفت شده مان را ندید...
این شَهرِخالی،...
مرد تیرماهی شالیزاریم
زحمت تو در لجنزار زرد و سبز شالیزار
مرا یاد باده در ترنج می اندازد
و آن زردانه های میلاد مرداد ماه
مانند عشقمان خلق شده از مهارت توست
تابستان سرتاسر میلاد است
خدا تو را روانه کرد تا رحمتی شوی برایم
و من مرهمی میشوم برای...
اسفند،
بوی هفت سین خاطرت را می دهد
سیب سرخ لبانت ...
سکّه ی مطلّای نگاهت ...
سمنوی شیرین دهانت ...
سبزه ی پیراهنت ...
سماق عشقت ...
سنجد مانده بر دست هایت ...
دور آیینه بندان صورتت ...
آیه آیه مهر از حدیث نورانی قلبت، عزیزم!
که مرا به...
من هم داشتم...
من کسی را داشتم که هربار تحسینم می کرد و انگار قلم مو برداشته بود و داشت آرام آرام، بال های پرواز مرا ترسیم می کرد. او در لحظات بی قراری از من محافظت می کرد، حمایتم می کرد و هرکجا که می ترسیدم، شبیه بچه ای...
× چرا انقدر عڪاسی رو دوست داری؟!
از لحظات قشنگ زندگیم عڪس میگیرم ڪه هروقت از همه چی زَده شدم، نگاهشون ڪنم و بین دَردام لبخند بزنم! مثلا یڪیشون خودِ تو! =))
دیالوگ رمان مهتاب
نویسنده : نگار عارف
✍🏻ما بین اهداف ی چیزی هم هست به نام زندگی که باید ازش لذت ببری.
تا کی برای رسیدن به قله های ثروت و تحصیلات و مقام ،خوشبختی امروزتو به آینده موکول میکنی؟
زندگیت رو جوری پیش ببر که خوشبختیت و
شادیت لنگ حضور چیزی یاشخصی نباشه.👍🏻
مسیر رسیدن به...
✍🏻دلم میخواهد برای فرار از روزمرگی ها راهی پیدا کنم یک راه زیر زمینی یا تونلی رو به سرزمین عجایب ،سرزمینی بی قانون و بی قاعده،با اتفاقاتی عجیب و ماجراجویانه،سرزمینی خیال انگیز و رویایی ،بدون باید ها و نبایدها؛با کلیدی سحر آمیز از سه پر ؛ کوچک و کوچکتر شوم...
شاید رها شدن و تنها ماندن ترسناک ترین حس دنیا باشد.
اما بی تفاوتیِ آدم ها نسبت به هم و رفتن آن ها می تواند حسی سرشار از قدرت باشد. بعد از رفتن تو، بعد از رها شدنم، مات و مبهوت سر جایم ایستادم و حس کردم به انتهای دنیا...