متن جوانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات جوانی
نشسته ام به پنجره نگاه میکنم
دریچه آه میکشد...
تو از کدام راه میرسی ؟
خیال دیدنت چه دلپذیر بود...
جوانی ام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد ...
هوشنگ ابتهاج
باز هم ۱۸ سالگی معروف....
آغاز جوانی و پایان نوجوانی......
خوشحالم از زمینی که امسال مهربان تر چرخید و مرا به اهداف و آرزوهایم نزدیک تر کرد....
خوشحالم که در نوجوانیم بی پروا خندیدم و شادی کردم.....
خوشحالم که روز های نوجوانی را \زندگی\ کردم.
ارمغانم ازدفتر نوجوانی کوله باری...
کجاست آن خواب و خیال هایم؟!...
کجاست آن همه ذوق رسیدن به آینده؟!...
کجاست آن من بی پروا؟!...
این من نیستم...
کسی که در تنم زندانی کرده ام؛همان کودک نترس، با آرزوهای بزرگ و امیدی بس بی انتها نیست...
این من نیستم...
همانی که تنها دغدغه اش رویا پردازی بی...
میدونی
من دلم نمیخواد وقتی شصت ساله شدم به روزهایی که هدر دادم غبطه بخورم.
دلم نمیخواد به این فکر کنم که چرا بخاطر جنسیتم نتونستم تو شلوغ ترین نقطه شهر قهقهه بزنم.
یا چرا به خاطر حرف مردم عشق اولم رو پنهون کردم و آخرشم بوسیدم و گذاشتمش کنار....
غرور لعنتی شد پایِ رفتن,گرچه میدانم
درون جاده های بی سر و ته,بی توحیرانم
منم آنکه برای عشقهای دیگران شاعر شدم امّا
خودم یک مصرعِ بی وزن,در اعماق دیوانم
شبیه شهریارم,شاعری عاشق بدون تو
جوانی رفته و پیرم، ولی نشکست پیمانم
شکوفایی نخواه از من,خزان زد شاخه هایم را
شبیه...