متن مجید صبوری
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مجید صبوری
سالها رفته ای اما،چشم من درپی توست
نی نی چشم من اِنگار، پِی گهواره توست
من شکارِ ،چَشم آهوی تو بودم معشوق
قلب بی طاقتم هرروز، دَرپی خانه ی توست
من زِ دَرد غَم هِجران تو آلوده و مست
قلب آتش زَده ی من، پِی میخانه ی توست
مُردم و...
من مُسکنام تمومه، قصه بازم ناتمومه
چند تا عکس پاره پاره، هنوز اینجا پیش رومه
من یه تبعیدی خسته، که پرو بالم شکسته
همه ی دار وندارم، شده این قلب شکسته
چرا آروم نمیگیرم ،مثل هر آدم عادی
من یه بی منطق رَدی، شدم کارام غیرعادی
تو چرا تموم نمیشی،...
من ملودی چشمانت را بلد شدم 🎼
ضرب تند قلبم از مسیری که عطر تو عبور کرده بی اختیار گذر میکند...
من و دلتنگی عادت کرده ایم،
به عوام فریبی گمراه کننده انتظار؛
دریای پُرتلاطم های کاریزما آخرین
اَشک های دلواپسی ...
همانند شن زارهای ترک خورده ابریِ غروب ریسه...
سادگی بَسه ،که عاشق تو بودم
منی که، دِلواپسم ،گاهی حَسودم
عَطر تو، اَلکل شده بویی نداره
رفتنت خاکسترِ ،این ته سیگاره
بدون با رفتنت، حِسِت رو کُشتم
خاطرات خوبتم ،با تو سوزوندم
نه دیگه ،چشمای تو، واسم قشنگ نیست
نه دیگه، قلبم واسه، اون روزا تنگ نیست
من دیگه...
من به دِل ،گاه به دلِخواه خودم مشغولم
گاه غرقم زِخیال،گاه به آلام خودم مَسرورم
نه به کس طعنه بی مهری و نه زَخم زَنم
گر گزندی نزنند، دَرپس افکار خودم بُهلولم
عاشقِ،موج سحر گاهیُ، دریا، و نم بارانم
گاه گاهی، به غزل خوانی خود پرشورم
با هوای نم بارانی...
پاییز برای تو متولد شد 🍁🍁
برگها به تجلی آمدنت به جشن نشستند🍁
لاجوردی زمین و جویبار جاری، به شریان های قلبت دل میداد🍁
نمیدانم چه ساعتی اما یقین دارم🍁
که مهر ماه بود و من زادروزت را از هزاران روزنامه منتشر شده خواندم🍁
عشق عجب یادگاری خوش خطی است،...
واسم لالایی عشقه،
تو که باشی کنار من
سرم رو شونه هات باشه،
نشی باز بی خیال من
چه حسی مثل آغوشی،
منو هر روز میپوشی
هوام بوی تو رو داره،
نمیخوام لحظه ی دور شی
چه با تو حال من خوبه،
نفس هام کوک و میزونه
یه دیوونه شدم...
از دیروزی که گذشت و فردایی که می آید
مرا یک دوست داشتن کافی است ...
مرا یک آغوش
مرایک بوسه
مرا یک گریه
مرایک لبخند
مرا یک رویا
مرا یک نامه
نامه ای با مضمون عشق
گل سرخی میان دفتر
تمبری از سلحشوری یک عاشق
شادی !
مرا یک...
آه بی حاصل من،
گندم زار را به آتش مَکش
روزهای رفته به تسخیر تو نیست
بیهوده از بهار، صبح رستاخیز راطلب نکن... آسمان هربار که می بارد ،کیمیا بخش زمین وخورشید هر با که طلوع می کند انعکاس روشنی نیست...
ماموریت روز از اِبتدای خلقت، فریب دادن غروب به...
دلتنگی هایم سریز شده از برکه چشمانم
به تعداد برگهای پاییز سکوت کردم و به بلندی یلدا فال حافظ گرفتم
میدانی بعد از سَفَرت، فقط یک تکه از میم مرد و یک رَد خون به جا مانده
ته ماندگی آرزوی آغوش ،و دلگرمی تکرار بویت سرگردان در میان خیالاتم پرسه...
ترنم بهار، کوچه باغ را دلبرانه می خواند
آرامش خیال،
از ناودانی خانه چکه می کند
زیبایی شکوفه،
عطر سیب می دهد
خاطرات رویایی،
ساده از تونل خیال گذرمی کند
دریاچه به کوچ پرندگان صبح بخیر میگوید
بید مجنون، موهای پریشان در باد را
شانه می زند
آسمان پاره پاره...
بیا تا همراه باران، تفسیر کنیم ،
عشق چند شنبه اتفاق افتاد.
تراژدی آسمان ابری،
سناریوی نوشته شده دیوارها
چکه های باران،
سمفونی آغوش داشت.
چتر دونفره زیر باران ،
چشمان مشتاقم مرا گمراه میکرد.
لبخندهایت همانند معجونی برای دلوابستگی بود .
تانگوهای شبانه وملودی شکسته پرکاشن،
بی اختیار ما...
تارُ پودم همه عشقست، چشم من راوی عشقست
دل به دریا زده ی من، مقصدش ساحل عشقست
بوی تن پوش بهارست، مُشک سارم همه عشقست
پرسه در عالم مستی، گُل گسارم همه عشقست
ساده اندیشمُ وآرام،چون که دَردم تب عشقست
دل دیوانه چه خواهد ،در سَرَش آتش عشقست
مثل باران...
زیبای من
سناریوی فراق زیبا نبود.....
سپید و شکسته به رُخسارم نشست
دلخوشی ها را ،طوفان غمت به صخره ها کوبید وپارو شکسته به گل نشست
میدانی زیبا....
بعد از تو
رهگذر ها به شانه ام نمی زدند
کلبه انتظار عطر کهنه دلتنگی گرفته
خودکارم کاغذها را بی اختیار خط...
من کتابی جز خواندن تو ندارم که بخوانم
تمام صفحاتش را میخوانم و اَزبَرم و شبها به آغوشش میگیرم
کتاب را چگونه نوشته ی اِی دیوانه،
گاهی میخندم، گاهی اشک می ریزم
من از اوج و سقوط خواستن ها و نخواستن ها، تصور مبهمی دارم می دانی
نه ،نمیشود گاهی...
ای دلا عاشقیت کشت مرا در همه حال
سر نکن عُمر به پای دَرختی که دهد میوه کال
شرم بادا که دیوانه و مجنون شدی از سرشوق
بی خود از خود شدی از چه کنی این همه ذوق
هرکس که تو چشم گشود، نِی که کس است
گل نیست که...
آسوده باش زیبا
گلدانهایت را همانند عشقت تیمار می کنم زیباترین لبخندها را، به آنها خواهم زد
نمی دانم ،کدامین را بیشتر دوست داشتی
ولی نسترن هایت ... شکوفه زده
دلت شاد باشد مهربانم
موزیک کلاسیک سفارش شده ات را هرروز می شنوند ...ولی باور داری؛
که جز پیچک، کسی...
بوی نم باران باشد وکُلبه کاهی و پنجره چوبی باز قدیمی برای یک دل سیر دیدن
بوی شالیزار ها و تماشای دختر گندمگون همسایه با دامن چین چین پر از شکوفه یاس و شالی به رنگ کهربا و سینه ریز عقیق
او هنوز هم زیبا راه میرود و اسب ابلغش...
پاییز همیشه زیبا بود قبل از ریزش برگ ها بر روی نگاره اسمت و جستجوی دیوانه وار من برای یافتن خانه ابدی تو
تجسم آخرین لبخند و تصویر کوتاه ترین خاطره از آخرین دیدارت، صفحه گرامافون اشک بارم را به ناله در آورد
فیلم های اکران شده کودکی ،در صفحه...
امسال برف نیامد
باران کوتاهی کرد، اما سیل آمد
مهربانی ها کمترشد
طعنه ها بیشتر شد
شادی کمتر سرک کشید
غم های عصیانگر مدار منظومه زندگی را محصور کرد
جادها خلوت تر از دیروز
رفتن ها بیشتر از هر روز
نه برای ملاقات ها، بلکه برای آخرین وداع بود
امسال...
بین من وتو لحن وکلام است ای دوست
حِسم به تو تُک زبان است ای دوست
در بطن وجودت چه دیدم ای دوست
قلبی است،به زیبایی دریا ای دوست
گاه سنگ صبوریُ پناهم ای دوست
سرما نشناسم گرمیِ جانی ای دوست
روشنگه فانوس دلم باش ای دوست
تاریک نشود راه،...
دنیایی غم آلوده تر از باران اشک های عاشق نمیشناسم
ودلیلی زیباتر از عشق ،نمیشناسم که منطق نمای بی منطق باشد
آخرین روز و آخرین ساعت و آخرین دقایق هم خواهد آمدکه موهای شرجی خورده دخترک مو سپیدی را به نظاره بنشینم که به دور آتش میچرخد و آواز میخواند...
مبهوتم از سادگی سالها انتظار وپوچی بارها جنون عاشقانه ی خواب آلود
از ذره ذره درونی که پوچ شد از باور دیواری که عاشقانه های، سر بریده داشت
ساعت ها را شکستم ،که زمانی نباشد که جستجو کنم خاطراتی که تودر آن کوچه ها پرسه میزدی
چه سخت غرق شدم...