متن ممنوعه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ممنوعه
دستت را میگیرم، حتی اگر نباید.
نفسهایم روی گردنت میلغزد و دیوارها راز ما را میشنوند.
هر نگاهت در من آتشی ممنوع میافروزد، و من بیشتر میخواهم…
با جسارتی که مرزها را میشکند، تو را به خودم میکشم.
عشقِ ما،
آتش زیر خاکستر است،
نمیسوزاند اما نمیگذارد بخوابم،
هر نگاهت،
خطریست که با دل میپذیرم،
و هر بوسهات،
طعمهایست برای دیوانگیِ دل…
ما دو نفریم در بازیِ ممنوعه،
که هیچ قاعدهای برایش نیست،
جز تپیدنِ دیوانهوارِ این دلِ بیقرار.
ممنوعه ای برای من
نمی توان صدایت را بوسید
دست ها را به موهایت گره زد
و میان میخانه ی چشم هایت
مست شد
اما ای کاش می توانستم
در هجوم هیاهوی نداشتنت
لااقل دیوار خانه ات می شدم
تو تصویر نگاهت را
بر سینه ام قاب می گرفتی
من...
تو کلاس آئین نامه سرهنگه پرسید: کی می دونه کجا دور زدن ممنوعه؟
یکی دستشو بلند کرد و گفت: ” تو رفاقت ”!
شیرین ترین ممنوعه، در آغوش و بر لب های توست
چشمم به چشمت،بوسه هایم داغ بر تب های توست
هر فصلی یک نقاشیِ بی نقص است؛
که از رسوماتِ دلبری پیروی می کند.
باید لا به لای خستگی ها
مو به موی طبیعت را با چشم دل نگریست،
و آرامش را درون رگ ها جاری کرد.
باید پا در کفشِ آدم گذاشت و
سیب های ممنوعه ی زندگی را...